موضوع اختلاف شاگرد و استاد در ایران، مقوله ای تاریخی است و چه بسیار روایت ها و ضرب المثل ها که برای آن ساخته نشده است. از فوت کوزه گری تا فن آخر؛ همه و همه از بی اعتمادی استاد به شاگرد خبر می دهند و گویی که نمک نشناسی در ذات شاگرد ایرانی نهادینه شده است. شاگردی که احساس می کند سقف آرزوهایش با استاد محدود شده و استادی که خطر پیشی گرفتن شاگرد را همواره در فکر و خیال خود مرور می کند، و ارتباطی که معمولاً با کدورت، توهین و نفرت به پایان می رسد.
اجازه دهید به دو نکته مهم اشاره کنم؛ اول اینکه در عصر مدرنیته، وظیفه تربیت فرد در جامعه به نحو گسترده ای میان افراد و نهادهای اجتماعی مختلف تقسیم شده و به همان میزان سطح انتظارات از این افراد و نهادها کاهش یافته است. بر اساس نظریه تنبلی اجتماعی، دیگر کسی خود را «مسئول تام» نمی داند و هر کس به عنوان معلم یا مربی تلاش می کند صرفاً در چارچوب وظایف و حقوقی که دریافت می کند مسئولیت ناچیز خود را در قبال متربیان انجام دهد. نکته مهم اینجاست که در سایهء بی توجهی به ارزش های تربیتی، جایگاه معلم، مربی و استاد به طور خودکار کاهش یافته و معلم تنها به ابزاری تشبیه می شود که باید دانش آموز یا شاگرد را صرفاً از یک مسیر خاص عبور دهد. شاگردی که عبور کرده و فراموش می کند و معلمی که حقوق می گیرد و فراموش می شود.
برای اینکه متوجه بی مصرفی امر «تربیت» در جامعه شویم، لازم نیست به مطالعه ای عمیق دست بزنیم. کافی است نشانه های آن را در مقیاس ملی و آن هم در همین المپیکی که گذشت مرور کنیم:
⛔️ مربی همراه ورزشکار به رقابت ها اعزام نمی شود؛ چراکه سیستم اعزام کننده می خواهد این پیام را به جامعه القاء کند که اصولاً اعزام مربی تغییری در نتیجه رقابت ورزشکار ایجاد نمی کند.
⛔️ ورزشکار پس از کسب مدال طلا، در مصاحبه ای عنوان می کند مربی نداشته و شخصاً تمرین کرده است. او با این جمله به جامعه پیام می دهد که اساساً مربی موجود بی مصرفی است که نبودش خلائی برای ورزشکار ایجاد نمی کند.
⛔️ ورزشکار پس از کسب مدال مصاحبه می کند و اعلام می کند؛ کادر سابق مربیگری تیم ملی در کسب افتخار او سهیم نبوده اند.
⛔️ مدیران و رسانه های جمعی مرتب از میزان پاداش ورزشکاران خبر می دهند و هیچ کس از پاداش مربیان سخنی به میان نمی آورد.
⛔️ مربیان به عنوان اولین دلیل ناکامی ورزشکاران قربانی می شوند و تغییر مربی معمولاً ساده ترین و بهترین راهکار برای کاهش فشارهای رسانه ای است.
⛔️ مربی خارجی در تیم های ایرانی تشویق شده و مربی ایرانی در تیم های خارجی به مزدور تشبیه می شود.
در عصر نشانه ها، دیگر لازم نیست بی ارج شدن جایگاه مربی را با صدای بلند فریاد بزنیم. برخورداری از یک هوش متوسط برای دریافت این موضوع کافی است که مربی، قربانی سال ها سطحی نگری و بی توجهی به نهاد آموزش در جامعهء ایرانی است. در چنین جامعه ای مبارزه با ورزشکارسالاری تنها در حد شعار باقی مانده و کوچکترین برخوردی با ورزشکار زیاده خواه و متخلف، به تابویی مقدس تبدیل می شود. به هر ترتیب برای جامعه ایرانی تاریخ به درس تبدیل نشده و از این رو مرتب تکرار می شود. این روایت ما در جامعه ای است که استاد بی اعتماد است و شاگرد نمک نشناس.
دکتر رضا شجیع
استاد واقعا حق با شماست.بخاطر مشکلات فرهنگی دیگه کسی به مربی توجه نمیکنه حتی احترامی هم وجود نداره