يكي از معضلات شخصيتي كه مي تواند براي زندگي فرد در خانواده و جامعه مشكل ايجاد كند مقايسه كردن خود با ديگران است.
بدون شك “قياس خود با ديگران” نشانگر آن است كه به خويشتن اعتماد نداريم و دچار نوعي كم خودبيني هستيم. در حقيقت افرادي كه دچار حقارت نفس هستند و خود را حقير و زبون مي پندارند، تنها از راه مقايسه خود با ديگران مسير زندگي خويش را تعيين مي كنند. براي جلوگيري ازسقوط در دام مقايسه ضرورت دارد كه ضمن تقويت اعتماد به نفس از تدابيري كه در زير برمي شماريم شخصيت خودمان را متجلي كنيم.
غالب افراد با اشاره به چيزهايي نظير سنت، اكثريت و استاندارد، يكنواختي را تاييد و براي انجام هر كار از ديگران تبعيت مي كنند. البته در بحث انتقاد از مقايسه كردن، مقصود توصيه به ناهماهنگي با اجتماع نيست، بلكه مقصود انتخاب خط مش زندگي مستقل مي باشد، كه تسلط بر امور را از دست ندهيم.
افرادي كه انتظار دارند بر حسب ميل و علاقه شان رفتار كنيم و افرادي كه به اطاعت آنان تن داده اند خود را به پرتگاه “مقايسه” هدايت مي كنند. وسوسه دروني نيزعامل نيرومندي است كه ما را براي يافتن الگو و مدلي مناسب به دام مقايسه مي افكند.
نخستين گام براي احتراز از دام مقايسه توجه به اين واقعيت است كه ما از هر حيث در جهان منحصر به فرد هستيم و هيچ كس از نظر ظاهري و باطني با ما يكسان نيست. با درك اين حقيقت به اين نكته واقف مي شويم كه در انتخاب شيوه ي كار نبايستي كوركورانه از ديگران تقليد كرد.
در جوامع مختلف، افرادي كه بر خلق وخوي منحصر به فرد خود متكي هستند همواره مورد تهديد قرار مي گيرند و اشخاصي كه به سادگي همرنگ جماعت مي شوند و دست رد به سينه استواري و ارجمندي خود مي زنند مورد استقبال واقع مي شوند.
با مرور و بررسي تاريخ به اين نكته پي مي بريم كه غالب افراد برجسته به خصوصيات منحصر به فرد خود تكيه داشته و هيچگاه توانايي هاي باطني خويش را به بهاي هماهنگي با جماعت زمينگير نكرده اند.
“فردريك كرين” يك روانشناس مي گويد “افراد ميانه حال كه با يك زندگي بخور و نمير كنار مي آيند همواره از همرنگي با جماعت و يكنواخت شدن با سايرين احساس امنيت و رضايت مي كنند.”
ما مي توانيم به رغم فشارهاي اجتماعي كه از هر سو احاطه مان كرده و يادآوري مكرر اطرافيانمان مبني بر همرنگي با جماعت، فكر و عمل خود را آزادانه انتخاب كرده و معطوف به ارزشهايي باشيم كه به دقت به آن انديشيده و آن را دروني ساخته ايم. براي اينكه با قاطعيت در برابر اين دام قرباني كننده مقاومت كنيم. نخست بايد ببينيم كه چرا طرف مقابل ما را به پيروي ازالگوهاي متداول اجتماع ترغيب مي كند و چگونه قصد دارد از اين حربه براي تسلط و نفوذ بر ما سود ببرد.
ما از نظر احساسي وعاطفي تك و تنها هستيم، خواه در يك جمع صد هزار نفري حضور داشته و با يك نفر سرگرم صحبت كردن باشيم، موجوديت انساني ما به طور قطع با افكار و احساسات منحصر به فردمان در آميخته و ممزوج شده است. ما بر حسب نگرش خويش به تنهايي خود پي مي بريم. اين طرز تلقي ممكن است ما را از نظر احساسي آزاد و يا در تنگناي باطني گرفتار كند.هيچ كس نمي تواند بدون كسب اجازه از ما درحريم تنهايي مان نفوذ نمايد.
مقايسه خود با ديگران
مقايسه خود با ديگران يك بيماري رايج و متداول است. در زمان قياس، تعادل روحي، جذابيت، ارزشمندي و موفقيت خود را در مقايسه با ديگران ارزيابي مي كنيم. حتي ممكن است تا بدانجا پيش برويم كه تمام ابعاد زندگي خويش را با معيارها و استانداردهاي ديگران بسنجيم. اما در اين رهگذر از نكته مهمي غافل مي شويم، اينكه ازمعيارها و ارزشهاي انساني خود فاصله گرفته و رضايت باطني خويش را ناديده مي انگاريم.
به هر حال مقايسه خود با ديگران بازي خطرناكي است و به طور قطع به قرباني شدن مي انجامد. چرا كه در چنين شرايطي آدمي ويژگي هاي منحصر به فرد خود را نفي كرده و با منابع بيرون از خود هدايت مي شود. مقايسه خود با ديگران وسوسه انگيز و فريبنده است، زيرا راه آزمون شده ديگران تقريبا تضمين شده و فراز و نشيب هاي آن شناخته شده است. به علاوه تلاش براي شباهت و همانندي با ديگران به ظاهر بر اعتبار و موجوديت انسان مي افزايد.
نخستين گام براي گريز از اين دام آن است، كه هنگام استفاده ازعبارت هاي مقايسه كننده، به خود آييم و از ادامه ي آن صرف نظر كنيم. جا دارد در اينجا به اين نكته اشاره كنيم كه قاطعيت در ترك عادت هاي بد و نامطلوب اصل عمده و اساسي محسوب مي شود.