۱. می پرسم: او را می شناسید؟
(سکانس اول) می گوید: همان دانشجویی که بینی اش کج است.
(سکانس دوم) می گوید: همان مردی که لباسش پاره است.
(سکانس سوم) می گوید: همان خانمی که طلاق گرفته است.
(سکانس چهارم) می گوید: همان فروشنده چاق و خیکی.
۲. گفتگوهای روزمره یکی از منابع عمده تحلیلهای جامعه شناختی است. Ethnomethodology یا “روش شناسی مردم نگارانه” از جمله مکاتب جامعه شناسی است که توسط هارولد گارفینکل بنیان نهاده شد و بر رفتارشناسی تکیه دارد. شاخه عمده این مکتب همانا “تحلیل گفتگو” است. در این نظریه پژوهشگر به بررسی گفتگوهای مردم در موقعیت های طبیعی می پردازد تا قواعد اجتماعی را از دل این گفتگوها کشف نماید.
۳. مثال ابتدای یادداشت نمونه ای است از طرح تحلیل گفتگو در جامعه ایران که از مکالمات روزمره مردم در لحظات معرفی سوم شخص غائب، استخراج شده است.
در بین پنج خصیصه نسبی که در هر فرد می توان سراغ گرفت، اغلب توسط خصیصه های رده پایین معرفی می شوند و نه با خصایص مثبت و موفقیت آمیز!
مثال اول در محیط دانشگاه درباره دانشجویی ممتاز بود که در کنار خصایصی مثبت نظیر شاعر بودن و فوتبالیست بودن، بینی اش کج بود. بااینحال بجای آن توفیقات، با نقطه منفی اش معرفی شد.
مثال دوم در محیط کارخانه درباره مردی مجرب و کاردان بود که در کار با دستگاه مراقب دیگران هم بود. اما با صفتی منفی معرفی شد.
مثال سوم در محیط اداری درباره خانمی بود که کارمند نمونه بوده و با نظم و ادب به امور می رسید. در کنار این صفات مثبت و موفق با صفتی از زندگی خصوصی و ناکامش معرفی شد.
مثال چهارم در بازارچه درباره مردی زحمتکش بود که سرش به کار خودش بود و با حوصله و اخلاق خوب به مشتریها جنس می فروخت. اما در کنار این خصایص مثبت با خصیصه جسمانی و تحقیرامیز معرفی شد.
۴. این شیوه های گفتاری ایرانیان در دو سطح قابل بحث است: در سطح خرد بیانگر ساختار فکری-رفتاری و در سطح کلان بیانگر ساختار فرهنگی. هردوی این سطوح البته بر قواعدی شفاهی و نانوشته دلالت دارند که معرف تیپولوژی جامعه مذکور است.
۱.۴. سطح خرد؛
براین اساس به نظر می رسد میل به معرفی افراد با تصویر منفی، میلی رایج است. نوعی عامل روانشناختی در سطح ساختاری که مانع می گردد تا معرفی فرد با ویژگیهای مثبتش انجام شود. حتی اگر ویژگیهای مثبت فرد بیان شود بلافاصله صفتی منفی بیان می گردد. گویی فرد گوینده از درون وسوسه می شود برای تحقیر و تخریب فرد غائب. بحث ناخوداگاه فروید در اینجا قابل اعتناست.
به نظر می رسد افرادی که دیگران را با صفات منفی معرفی می کنند غالبا دارای خصلتهای زیرند:
○ دارای اعتماد بنفس پایینی هستند.
○ عامل حسادت در آنها بالاست.
○ جهانبینی گسترده و افکار عمیق ندارند.
○ در حریم خصوصی دیگران کنجکاوی وj دخالت می کنند.
○ آبشخورهای اخلاقی کمی دارند.
○ نگاه ملی و همبستگی اجتماعی در آنها اندک است.
○ کتابخوان نیستند.
○ غریزه سازندگیشان ضعیف و غریزه تخریبشان قدرتمند است.
۲.۴. سطح کلان؛
این ساختار زبانی در سطح اجتماعی سیاسی به فرمت “نخبه کشی” و “مرده پرستی” بروز دارد. نکته ای که در تاریخ ایران قابل ردیابی است. نخبگان در دوره حیات چنان که باید قدردانی نمی شوند بلکه در دشواری و حتی رنج معاش به سر می برند. تحقیر و توهین را تحمل می کنند. انواع متعددی از حاشیه سازی برایشان رخ می دهد. در پایان هم مرگ اسوده ای ندارند. بااینحال پس از مرگ مورد ارج قرار می گیرند و در تقرب به انها سبقت گرفته می شود. متفکران و روشنفکران ایران غالبا سرنوشت خوشی نداشته اند. قائم مقام فراهانی و امیرکبیر در دوره قاجار مغضوب و کشته شدند. در دوره رضا شاه، از مدرس گرفته تا علی اکبر داور مغضوب و هلاک شدند. در عهد پهلوی دوم نیز نظایر دکتر مصدق و دکتر امینی را داریم که از نهاد قدرت حذف می گردند. در ایران معاصر سرنوشت سایر متفکران نیز بهتر نبوده است. همین امر بر تداوم دور باطل توسعه نیافتگی انجامیده است.
✍️ دکتر عباس نعیمی جورشری