زلزله دیشب تلنگری بود برای همه ما اصفهانی ها…

خدا را شکر که زلزله دیشب اصفهان با وجود همه ترس و وحشتی که در شهر به راه انداخت، تلفات جانی و مالی در بر نداشت؛ این زلزله تلنگری بود برای همه ما اصفهانی ها تا کمی به یاد هموطنان زلزله زده بم و اهر و هریس و ورزقان و بوشهر بیفتیم و مصایب و سختی های آن ها را بیشتر درک کنیم.

به گزارش ایمنا، روز 30 فروردین ۹۲ در حالی به ساعات پایانی خود نزدیک می شد که مردمان دیار اصفهان پس از گذراندن تعطیلات آخر هفته، برای آغاز یک هفته شاد و پرتلاش سر بر بالین شب گذاشتند.
اما هنوز ساعتی نگذشته بود که ناگهان زمین اصفهان بر خود لرزید. سکوت شب شکسته شد و مردم سراسیمه و هراسان از جا برخاستند، یکی فریاد می کشید، دیگری با وحشت به دنبال فرزندش بود و یکی با سرعت تمام با ماشین از پارکینگ خارج می شد. پله های آپارتمان ها هم پر شده بود از مردمی که با هراس در حال خروج از آپارتمان و رفتن به فضای باز بودند. n00097649-b
این اولین بار بود که اصفهان بر خود می لرزید و حتی کهنسالان اصفهانی هم وقوع زلزله در شهر اصفهان را به یاد نداشتند. در همین گیر و دار بازار شایعات هم داغ شده بود و مردم از زلزله بعدی سخن ها می گفتند و به حاشیه رودخانه زاینده رود و پارک ها پناه بردند.
خدا را شکر که زلزله دیشب اصفهان با وجود همه ترس و وحشتی که در شهر به راه انداخت، تلفات جانی و مالی در بر نداشت؛ این زلزله تلنگری بود برای همه ما اصفهانی ها تا کمی به یاد هموطنان زلزله زده بم و اهر و هریس و ورزقان و بوشهر بیفتیم و مصایب و سختی های آن ها را بیشتر درک کنیم.
همان زلزله هایی که هموطنان زیادی را داغدار کرد و ما فقط از قاب شیشه ای تلویزیون شاهد گوشه ای از دردها و رنج های آن ها بودیم. شاید آن موقع فاتحه ای را نثار آن ها کردیم و بر مصائب مردم زلزله زده تأسف خوردیم و حتی شاید کمکی برای آن ها ارسال کردیم ولی هرگز از عمق فاجعه باخبر نشدیم.
مردم اصفهان که دیشب را در کوچه ها و خیابان ها و پارک ها گذراندند، حالا شاید بتوانند گوشه ای از آلام و رنج های مردمان زلزله زده این سرزمین را تا حدودی درک کنند، زنان و مردانی که در آغوش آوارها به خواب ابدی فرو رفتند و هرگز فردای خود را ندیدند و تنها یک نشانی از آن ها به جا ماند یا عروسک دخترکانی که در خواب شب گم شد.
حالا شاید تا حدی، درک کنیم فرزندی که پدر و مادرش را در زلزله از دست داده بود و گریان به دنبال آن ها در کوچه های بم و ورزقان و بوشهر می دوید چه حس و حالی داشت و یا مادری که آوارها را به امید یافتن فرزندش کنار می زد چه بر سرش آمد.
مردم اصفهان دیشب را تا صبح در خیابان ها و پارک ها سپری کردند ولی خدا می داند مردمان زلزله زده ای که تا مدت ها روی آوار خانه هایشان و در چادر زندگی را می گذراندند و سرما رفیق دیرینه شان شده بود و هر شب از ترس زلزله، خواب بر چشمانشان نمی رود چه حسی دارند.
امیدواریم که هیچ وقت مصائب مردمان بم و اهر و هریس و ورزقان و بوشهر را به فراموشی نسپاریم…

این نوشته در دل نوشته, عمومی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.