چه کسانی می‌توانند در بنیاد ملی #نخبگان کشور عضو شوند؟

♦️نفرات برتر کنکور سراسری و آزاد
♦️برگزیدگان آزمونهای جامع پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی
♦️نفرات برگزیده در المپیادهای علمی داخلی و خارج از کشور
♦️نفرات برتر مسابقات علمی
♦️دانشجویان نمونه کشوری
♦️برگزیدگان مسابقات قرآنی با تأیید وزارت ارشاد
♦️مدرسین علوم حوزوی
♦️شخصیت‌های تأثیرگذار علمی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
♦️اعضای هیئت علمی دانشگاه و یا مؤسسات پژوهشی دیگر
♦️نفرات برتر آزمون‌های پزشکی، دندان پزشکی و داروسازی
♦️آفرینندگان آثار هنری در زمینه موسیقی، هنرهای تجسمی، نقاشی، هنرهای نمایشی، معماری
♦️مخترعان و مکتشفان کشوری
♦️نفرات برتر مسابقات کشوری و یا بین المللی مهارت
♦️نفرات برتر از بین فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی

📚 چنانچه فردی در یکی از گروه‌های ذکر شده برگزیده باشد با مراجعه به بنیاد ملی نخبگان کشور و با صلاحدید و تشخیص بنیاد و یا مراجع معتبر معرفی شده بنیاد، شناسایی و انتخاب خواهد شد.

t.me/dr_saeidrostami

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای چه کسانی می‌توانند در بنیاد ملی #نخبگان کشور عضو شوند؟ بسته هستند

توییت ۳۲

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای توییت ۳۲ بسته هستند

توییت ۳۱

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای توییت ۳۱ بسته هستند

توییت ۳۰

https://twitter.com/SaeidRostami2/status/1418642359848521731?s=09

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای توییت ۳۰ بسته هستند

دروازبان های زندگی!

این عکس به ظاهر ساده، یک دنیا حرف دارد!

🔹در سال ۱۹۳۷ در انگلستان مسابقه بین تیم‌های “چلسی” و “چارلتون” به علت مه شدید در دقیقه ۶۰ متوقف شد.

🔸”سام بارترام” دروازه‌بان چارلتون تا ۹ دقیقه پس از سوت توقف بازی همچنان درون دروازه بود (همین تصویر).

🔹وی به علت سروصدای زیاد پشت دروازه، صدای سوت داور را نشنیده بود و با حواس جمع درون دروازه ایستاده و با دقت به جلو نگاه می‌کرد تا به گمان خودش در برابر شوت‌های حریف غافلگیر نشود.

🔸وقتی ۹ دقیقه بعد، پلیس ورزشگاه به او نزدیک شد و خبر لغو مسابقه را داد، سام بارترام با اندوهی غمگین گفت: چه غم‌انگیز است که دوستانم مرا فراموش کردند در حالیکه من داشتم از دروازه آنها حراست می‌کردم. در طول این مدت فکر می‌کردم تیم ما در حال حمله است و مجال نزدیک شدن به دروازه‌مان را به آنها نمی‌دهند!

🔸در میدان زندگی، چه بسیار بزرگانی که از دروازه ما با غیرت و تلاش حراست کردند اما با مه‌آلود شدن شرایط در همان لحظه اول خیلی‌ها میدان را خالی کردند و آنها را تنها گذاشتند.
T.me/dr_saeidrostami

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای دروازبان های زندگی! بسته هستند

ایمان واقعی

کشیش سوار هواپیما شد. سمینارش تازه به پایان رسیده بود و او می‎رفت تا در سمینار بعدی شرکت کند و دیگران را به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد.
.
هواپیما از زمین برخاست. پاسی گذشت . همه به گفتگو مشغول بودند. کشیش در افکارش غوطه‌ور که در جلسه‌ی بعدی چه‎ بگوید و چگونه بر مردم تأثیر بگذارد. ناگاه ، چراغ بالای سرش روشن شد : «کمربندها را ببندید!» اندکی بعد ، صدایی از بلندگو به گوش رسید : « لطفاً همگی در صندلی‌های خود بنشینید . طوفان بزرگی در پیش است.» موجی از نگرانی به دلها راه یافت، امّا همه کوشیدند ظاهر خود را آرام نشان دهند.
.
کمی گذشت…
طوفان شروع شد. صاعقه زد و نعره ی رعد برخاست. کم کم نگرانی از درون دلها به چهره‌ها راه یافت. بعضی دست به دعا برداشتند. طولی نکشید که هواپیما در طوفانی خروشان بالا و پایین می‌رفت. گویی هم‌اکنون به زمین برخورد می‎کند و از هم متلاشی می‎گردد.
.
کشیش نیز نگران شد. اضطراب به جانش چنگ انداخت. از آن همه مطالب که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند! سعی کرد اضطراب را از خود دور کند امّا سودی نداشت.
نگاهی به دیگران انداخت. همه آشفته بودند و نگران که آیا از این سفر جان به سلامت به در خواهند برد!؟
.
ناگاه نگاهش به دخترکی خردسال افتاد. آرام و بی‎صدا نشسته بود و کتابش را می‌خواند. آرامشی زیبا چهره‌اش را در خود فرو برده بود.
هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه می‎کرد، انگار طوفان مشت‎های خود را به هواپیما می‎کوفت. امّا هیچکدام اینها در دخترک تأثیری نداشت. گویی در گهواره نشسته و آرام تکان می‎خورد و در آن آرامش بی‎مانند به خواندن کتابش ادامه می‎داد.
کشیش ابداً نمی‎توانست باور کند. او چگونه می‎توانست چنین ساکن و خاموش بماند و آرامش خویش حفظ کند؟
.
بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد و فرود آمد. مسافران شتابان هواپیما را ترک کردند، امّا کشیش می‎خواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند. او ماند و دخترک. کشیش به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و سپس از آرامش او پرسید و سؤال کرد که چرا هیچ هراسی در دلش نبود زمانی که همه آشفته بودند؟؟
دخترک به سادگی جواب داد: «چون خلبان پدرم بود. او داشت مرا به خانه می‎برد . اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سلامت به مقصد خواهد رساند.»
گویی آب سردی بود بر بدن کشیش. سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن؛ این است راز آرامش و فراغت از اضطراب!

به خدا اعتماد کنیم حتی در سهمگین ترین طوفانها
او خلبان ماهری است!
ایمان و اعتقاد واقعی یعنی همین.

T.me/dr_saeidrostami

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای ایمان واقعی بسته هستند

قانون زندگی

این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هرکسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است. تا ساکت است مورد تعظیم و تجلیل است، اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی کند ، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود.
این نشانه ی یک جامعه ی مرده است، ولی یک جامعه ی زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلّم هستند نه ساکت، متحرّکند نه ساکن، باخبرترند نه بی خبرتر.
پس اینها علائم حیات و موت است. البته اینها دو علامت بارزتر و مشخص تر حیات بودند که عرض کردم و الّا علائم دیگر هم دارد. 

به نقل از کتاب حق و باطل استاد شهید مطهری

T.me/dr_saeidrostami

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای قانون زندگی بسته هستند

دیدار با مدیر کل محترم ورزش و جوانان استان اصفهان

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای دیدار با مدیر کل محترم ورزش و جوانان استان اصفهان بسته هستند

روز شهرداری مبارک نباشد❗️

🔺۱۴ تیرماه روز شهرداری ؛

➖بر شهرداری که بیشتر انتصابات اش از میان دوستان و خویشاوندان است مبارک نباشد !
➖بر آن مامور شهرداری که دستفروش ها و کودکان کار را به باد کتک می گیرد مبارک نباشد.
➖بر مدیری که دستور تخریب آلونک و سرپناه آن زن بی سرپرست را صادر کرد مبارک نباشد.
➖بر شهرداری که بر تخلف سفارش شده ها چشم می بندد اما برای همان تخلف ، شهروندان را نقره داغ می کند مبارک نباشد.
➖بر شهرداری که منافع شهر را بر منافع شخص ترجیح می دهد مبارک نباشد.
➖بر مدیر شهری که با کارگران و پاکبانان زیر دست خود مانند یک برده رفتار می کند مبارک نباشد.
➖بر شهرداری که به جای شایسته سالاری ، قبیله سالاری و رفیق سالاری را برمی گزیند مبارک نباشد.
➖بر شهرداری که اقوام و نزدیکان خود را به ثبت شرکت های خانوادگی تشویق می کند تا در پنهان پروژهای شهرداری را به آنها بسپارد مبارک نباشد.
➖بر شهردار و مدیران شهرداری سکه دوست و سکه پسند ! مبارک نباشد.

🔺روز شهرداری ؛
بر شهردار و مدیران شهری شایسته سالار ، متعهد ، پاکدست ، مردم مدار ، خدمتگذار ، سلیم النفس و اخلاق مدار گرامی باد.

🔳 کانال خبری حزب هدا اصفهان

@isHODA‌‌‌

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای روز شهرداری مبارک نباشد❗️ بسته هستند

نامه ای از استاد حکیمی در مورد برگزیده شدنش در جایزه فارابی

باسمه ‌الحکیم
اطلاع یافتم که به عنوان یکی از برگزیدگان جشنواره فارابی انتخاب شده‌ام. ضمن سپاسگزاری از اظهار لطف داوران، به استحضار می‌رساند که اینجانب در جشنواره‌ها حضور نمی‌یابد. در جشنواره اخیر نیز حضور نیافته و جایزه‌ای دریافت نخواهم کرد.
همان‌گونه که پیش‌تر هم یادآور شده‌ام، بار دیگر تاکید می‌کنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی ونامرئی بیداد می‌کند، برگزاری چنین جشنواره‌هایی، از نظر اینجانب در اولویت نیست.
در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت ۵۰ ساله به علوم انسانی تجلیل شده است. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتاب‌ها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟ نصاب مقام انسان در معیشت و زندگی به منظور رشد متعالی، رسیدن به اقامه «قسط قرآنی» در حیات اقتصادی است (لیقوم الناس بالقسط) و برخوردار بودن انسان‌ها از حیثیت و کرامت و آزادی در حیات اجتماعی و سیاسی (ولقد کر منا بنی آدم).

آری، باید بکوشیم تا جامعه ما چنان نباشد که درباره‌اش بتوان گفت: «از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچه‌ها سرگردان است و دومی در کتاب‌ها»!

محمدرضا حکیمی

منتشرشده در عمومی | دیدگاه‌ها برای نامه ای از استاد حکیمی در مورد برگزیده شدنش در جایزه فارابی بسته هستند