سالي كه براي فوتبال نكو نبود!

متاسفانه فوتبال ايران همسان ديگر رشته‌هاي ورزشي ما سال پر باري را نداشت؟ حتي با ديده اغماض هم نمي‌توان به آن نمره قبولي داد اگرچه از منظر كنفدراسيون فوتبال آسيا، فدراسيون ما بهترين نمره را در بين رقبا صيد كرد و اول شد اما «واقعيت موجود» بيانگر چيزهاي ديگري است. چيزي كه در يك «فلش بك» آني به ذهن متبادر مي‌شود تيم ملي فوتبالي است كه يكي از آسان‌ترين صعودهاي تاريخ به جام جهاني را ناباورانه براي خود آنقدر سخت كرد كه حالا براي صعود به سرزمين سامبا محتاج كمي تا قسمتي معجزه‌ايم. دست كم كنترل اوضاع به‌سان قبل در دستمان نيست. فوتسال در سال 91 كارنامه درخشاني نداشت و تنها يك ناكامي بزرگ در جام جهاني را به ارمغان آورد.

 در رده‌هاي پايه ايضا و كسوت باشگاهي هم تقريبا مشابه هميشه بوديم؛ دستاني خالي‌تر از هميشه. با اين وجود هنوز فوتبال اصلي‌ترين دلمشغولي جوان ايراني است و از اين رو نمي‌توان بي‌تفاوت از كنار اين همه ناكامي عبور كرد. اگرچه وزارت ورزش با ميدان دادن به مديراني مثل رويانيان نهايت تلاشش را كرد تا از نزديك‌ترين راه ممكن به مقصد برسد اما هميشه آسان‌ترين راه، بهترين راه نيست. شايد تنها برندگان واقعي فوتبال را بتوان تماشاگرانش معرفي كرد. مالكان واقعي مستطيل سبز كه با حضورشان در استاديوم‌هاي فوتبالي به آن تمايزي ويژه نسبت به ديگر ورزش‌ها مي‌دهند.
 همان‌هايي كه در گرماي سوزان تابستان 91 با حضوري آنچناني به استقبال تماشاي تمرينات و همچنين بازي‌هاي پرسپوليس آمدند و منتظر بودند بعد از چند فصل ناكامي سرانجام تيم محبوبشان با مديريت عوام‌پسند رويانيان به ساحل آرامش برسد اما مطابق هميشه اين پرسپوليس بود كه در اواسط ليگ به سيل مشتاقانش فهماند؛خوشي‌اي در كار نيست. اين تقريبا قصه پر غصه و هميشگي طرفداران سرخ است كه بخش اعظمي از تماشاگران فوتبال را تشكيل مي‌دهند. فوتبال ما در سال 91 چيز زيادي براي شاد كردن تماشاگرانش نداشت اما آنها كنارش باقي ماندند. اين موضوع براي تراكتورسازي هم تقريبا به گونه‌اي ديگر تكرار شد. اگرچه آنها در سال 91 براي نخستين بار در طول تاريخ حيات شان نايب قهرمان ليگ برتر شدند اما در اوايل ليگ جاري كه در چند برهه تيم اوليويرا دچار اوج و حضيض‌هاي مقطعي شد باز اين طرفداران تبريزي بودند كه نقش بهترين بازيكن تيم شان را ايفا كردند.وقتي به تيم ملي هم مي‌رسيم داستان تقريبا به همين منوال است. شاگردان كي روش برابر كره جنوبي با كمك يك ورزشگاه پر از تماشاگر بود كه پيروز شدند اما حالا فاصله ما با جام جهاني به واسطه دو باخت ناباورانه برابر لبنان و ازبكستان كمي دورتر از حد معمول است. فوتبال ما بيشترين دين را به تماشاگرانش دارد اما در قالب اوقات با نتايج نا اميد كننده مديون آنها باقي مي‌ماند. آنها مالكان اصلي فوتبال‌اند و اگر قرار باشد سال بعد در چنين روزهايي با نگاه به گذشته مديون آنها نباشيم شايد بهتر باشد نگاه مديران مان به فوتبال تغيير كند. بازي با احساس توده با مصاحبه‌هاي آنچناني ديگر كافي است.با بريز و بپاش و باقي گذاشتن بدهي ميلياردي هم نمي‌توان چشم‌انداز روشني براي آينده متصور بود. تنها راه برون رفت از اين مخمصه، سپردن فوتبال به دست مرداني است از اين جنس. سال 91 سال خوبي براي فوتبال نبود چون «اتاق فكرش» فكر همه چيز بود جزعافيت فوتبال!
این نوشته در عمومی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.