برنامه شب گذشته نود که اتفاقا آخرین برنامه سال نود یک این برنامه بود، با حضور مهدی مهدوی کیا، به یکی از برنامه های تلخ و شیرین آن تبدیل شد. مهدوی کیا در این برنامه راجع به خداحافظی اش سخن گفت و در حین سخن گفتن آقای اخلاق فوتبال ایران، اشک از جشمانش سرازیر شد و همه مردم و از جمله عوامل برنامه نود را تحت تاثیر خود قرار داد.
خداحافظی مهدوی کیا با فوتبال،شاید خداحافظی آخرین بازمانده از نسل نوستالژیک فوتبال ایران باشد، اما بیشتر از آن،خداحافظی فردی در فوتبال این کشور است که مظهر حیاء، نجابت و اخلاق مداری است. وی که در ابتدای جوانی به فوتبال آلمان کوچ کرد، چنان اخلاقی زیست که همگان را به تحسین خود وا داشت. پشتکار مهدی مهدوی کیا در فوتبال آلمان برای باقی ماندن در سطح اول فوتبال جهان، همه ایرانیان را به حیر وا داشته بود. زمانی که همگان تصور می کردند، مربی هامبورگ، کیای فوتبال ایران را به فراموشی سپرده ، او آنقدر بی حاشیه و با متانت پشتکار به خرج داد که خود را به مربی و تیم از لحاظ فنی تحمیل کرد و دوباره به اوج بازگشت.
مهدوی کیا در بازگشتش به فوتبال ایران،هم اخلاقی رفتار کرد و با پشتکارش مربیان مختلف را مشتاق استفاده به خود کرد و برای جوانان تصویری از یک فوتبالیست اخلاقی ایرانی را به نمایش گذاشت و هیچگاه اسیر حاشیه های مخرب فوتبال ایرانی نشد. مهدوی کیای فوتبال ایرانی وداعش با فوتبال،وداعی کاملا ایرانی بود، ایرانی به تمام معنای آن که در آن احساس ، حیاء و صداقت حرف اول را می زند.
آقای اخلاق فوتبال ایران، تازه اول شکوفایی اش برای فوتبا دوستان ایرانی در عرصه های دیگر است. عرصه هایی که همچون دیگر عرصه ها کیای فوتبال ایران می تواند حرف اول را از حیث فنی و اخلاقی در آن بزند.
دو درس بزرگ که دیشب مهدوی کیا به همه ورزشکارها داد رو تو دو تا بند زیر آوردم. ما شاید در ورزش به افتخارات او نرسیم و او میتواند اسطوره دیگری برای جامعه ورزش باشد:
مهدویکیا همچنین با تاکید دوباره روی اینکه دیگر پا به توپ نخواهد شد و با کسی هم شوخی ندارد، اضافه کرد: مصاحبهای از میثم نقیزاده خواندم که گفت«یاد گرفتهام اگر سکو یا نیمکتنشین شدم حرف نزنم و با تمرین حقم را بگیرم» این یادگار از من در ایران به جا بماند که هر بازیکنی که نیمکت یا سکونشین شد یاد من بیفتد.
کیا همچنین درباره برنامهاش برای آینده توضیح داد: قطعا به آلمان میروم و مدارک مربیگریام را دنبال میکنم. من به سرزمینی میروم که مردمانی دارد که اگر دوستت داشته باشند واقعی دوستت دارند و اگر از دستت ناراحت باشند به چشمانت نگاه میکنند و آن را میگویند. من دوست دارم به آلمان برگردم و کار مربیگری را از آنجا شروع کنم اما هر چه دارم از مردم ایران دارم. آنها در 21 سال فوتبالام همیشه حمایتم کردند.
مهدی مهدویکیا در حالی که این جملات را میگفت اشک از چشمانش جاری شد و گفت که بعد از 21 سال بازی کردن و این همه خاطرات، کنار رفتن سخت است.
این قسمت آخرش خیلی معنی داشت به خصوص اشک هایی که نمیخواست نشون بده ولی آروم آروم اومدن روی صورتش. واقعا ایران چه خبره؟ جامعه ورزش دارن چه کار میکنن که اسطوره اخلاق و پرافتخارترین لژیونرمون ترجیح میده تو ایران کار نکنه؟ کسی که افتخار میکنه ایرانیه میره جایی که صداقت باشه!