شهادت حضرت معصومه (س)

1_pixnama_com_c81145b80941a48a88f213237748d9e6_1_____و به همراه‌‌ همان ابر که باران آورد
مهربانی خدا در زد و مهمان آورد

باز یک نامه بی‌واژه به کنعان آورد
بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد

به سر شعر هوای غزلی زیبا زد
دختر حضرت موسی به دل دریا زد

چادرش دست نوازش به سر دشت کشید
باز هم دفتر شعر من و باران شدید

چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید
من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید

باور این سفر از درک من و ما دور است
شاعرانه غزلی راهی «بیت النور» است

آمد این گونه ولی هرچه که آمد نرسید
عشق همواره به مقصود و به مقصد نرسید

که اویس قرنی هم به محمد (ص) نرسید
عاقبت حضرت معصومه (س) به مشهد نرسید

آه بانو چه کشیدید نفس تازه کنید
خسته از راه رسیدید نفس تازه کنید

دل این شهر گرفته ست شما می‌دانید
تشنه آمدن است و شما بارانید

و کویر دل قم رحل و شما قرآنید
به دل شعر من افتاده شما می‌مانید

قم کویر است کویری که تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد

صبح شب می‌شد و شب نیز سحر هفده روز
چشم او چشمه‌ای از خون جگر هفده روز

بین سجاده ولی چشم به در هفده روز
چشم در راه برادر شد اگر هفده روز…

دم به دم چشم ترش روضه مرتب می‌خواند
شک ندارم که فقط روضهٔ زینب می‌خواند

***

بمان تا پنجرهٔ باغ ارم وا باشد
و از آن آینه در آینه پیدا باشد

حرمش موجب آرامش دل‌ها باشد
حرم او حرم حضرت زهرا باشد

تا که ما روضهٔ بسیار بخوانیم در آن
روضه‌های در و دیوار بخوانیم در آن

روضه گریه مادر به سر سجاده
مادرم بر سر سجاده زمین افتاده

این نوشته در عمومی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.