یکی از دوستام بهم می گفت قبلا می گفتن فرار مغزها ولی الان میگن ماندن کودن ها ( ببخشید نقل قوله). با این شرایط سخت خیلی از جوون ها رو به کشورهای نه چندان قدرتمند می کنن و با اولین فرصت مهاجرت می کنند. اینکه چرا می رن و چطور می رن، بحث داغ روز اکثر دانشجوهامه. این مقاله از خبرگزاری تابناک شاید کمک کوچکی بهشون بکنه تا از بلاتکلیفی دربیان.
برای قرنها مردم گمان میکردند که رشد و توسعه اقتصادی هر جامعه، ناشی از بازی و تعامل میان کار و سرمایه است؛ اما امروز بر همگان ثابت شده که خلاقیت و نوآوری تنها عامل تعیین کننده، مهمتر از عوامل نامبرده در پیشرفت هر کشور است. امروز در دورهای زندگی میکنیم که کشورهای پیشرفتهای همچون ایالات متحده آمریکا، شرط بقای خود را در نگه داشتن جایگاه رهبری علمی و اقتصادی جهان و رقابت با دیگر کشورها، مبتنی بر نوآوری و خلاقیتهای علمی و فنی میبینند و دلایل پیروزی خویش را در دهههای گذشته، ناشی از سرمایهگذاریهای دولت در امر تحقیق، تنظیم و اجرای قوانین مربوط به ثبت اختراع و مالکیت معنوی و همچنین به دلیل جذب و هدایت سرمایهگذارانی که ایدههای نو را با موفقیت به تولید و کسب و کار تبدیل کردهاند، میدانند.
در این میان، مهمترین عامل را برای رقابتی نگه داشتن جایگاه علمی کشور خود، جذب نیروهای انسانی دانشمند و آموزش دیده در دانشگاههای برتر دنیا ـ فارغ از ملیّت و عقاید و باورهای شخصیشان ـ میدانند و بر این موضوع اذعان دارند که کشورها و دولتهای رقیب نیز به نقش حیاتی نوآوری و خلاقیت در رقابتهای جهانی آگاهند. از این روی، همواره نگران از دست دادن نقش و جایگاه مرکزی خود در نوآوریهای علمی هستند و برای نگه داشتن این جایگاه به جذب سازمانیافته برترینها و نخبهترین نیروهای انسانی جهان ـ که عمدهترین عامل نوآوری و خلاقیّت هستند ـ روی میآورند؛ بنابراین، با جدیت تمام دو استراتژی را در این باره، سرلوحه سیاستهای ملّیشان گذاردهاند: یکی این که مستمر دانشگاهها و پژوهشگاههای شاخص و برتر خود را برای آموزش و پرورش جوانان مستعد کشورشان در علوم و مهندسی و کسب مهارتهای لازم برای حل مسائل پیچیده روز تجهیز، تقویت و آماده میکنند و دوم آن که شرایط مهاجرت دانشمندان، مهندسان، و فنآوران برتر کشورهای خارجی را برای جذب و کار در شرکتهای آمریکایی تسهیل میکنند .
با توجه به تجربه موفق غرب در حفظ و بالا بردن جایگاه علمی خود در جهان به واسطه جذب، هدایت و پرورش دانشمندان نخبه جهان، برخی از پرسشهایی که در ذهن جاری میشوند عبارتند از: وظیفه و روش ما برای دستیابی به جایگاه اوّل علمی در منطقه با توجه به سند چشمانداز ایران چیست؟
* آیا با رها کردن نخبگان علمیمان به حال خود و کم توجهی به خواستهها و نیازهای مشروعشان و مهاجرتهای روزافزون دانشمندان، میتوان قلّههای علمی را فتح کرد؟
* نقش ملّت و دولت در جذب و دفع نیروهای تأثیرگذار علمی چیست؟
* آیا برای رسیدن به جایگاه اوّل علمی در منطقه، میتوان همانند تیمهای فوتبال از بازیکنان یا مربّیان حرفهای و مشهور خارجی هم بهره گرفت؟
* آیا واقعاً با بزرگنمایی دستاوردها و کوچک نشان دادن پدیده مهاجرت نخبگان علمی به نوک قلّه خواهیم رسید؟
* برای گذر در شرایط تحریم چه راههایی پیش روی ماست؟ چه باید بکنیم؟ چه نباید بکنیم؟ و چگونه با نخبگان علمی خود سخن بگوییم؟
در این نوشتار، منظور از نخبگان علمی، تنها درصدی از فارغالتّحصیلان دانشگاهی یا غیر دانشگاهی هستند که درجه نخبگی، هوش و استعداد علمی و فناوریشان به راههای گوناگون در جوامع علمی، فنی، و هنری داخل و خارج از کشور به اثبات رسیده است. این سرمایههای انسانی میتوانند با اندکی توجّه و حمایت سرچشمه افتخارات بزرگ، تحوّل و نوآوری در عرصههای علمی، فنآوری، و هنری شوند و همچنین راهنما و پرورش دهندگان نخبگان آینده کشور باشند.
مهاجرت، فرار، به غنیمت گرفتن و یا جذب نخبگان علمی؟
تعبیر «فرار مغزها» که سالهاست برای مهاجرت فارغالتحصیلان و دانشجویان به کار برده میشود، به نظر پسندیده و پذیرفته نیست. از این روی، لازم است نخست تعبیر دیگری را برای این پدیده معرفی کنیم. برای کشورهای در حال توسعه مانند ایران، مهاجرت نخبگان علمی به تعبیری خروج سرمایه است؛ سرمایهای از نوع نیروی انسانی ماهر؛ سرمایههایی که همانند سرمایههای مادی نمیتوان آن را در گاوصندوقها حبس و نگهداری کرد تا از نگاه چشمان رقیب در به غنیمت گرفتنشان در امان باشند.
هدایت، جذب و نگهداری نیروی انسانی مدیریت ویژهای میخواهد و این امر طبیعی است که بسیاری از انسانها، همواره به دنبال فرصت هستند؛ فرصتهای مناسب برای زندگی و عمری سازندهتر؛ برای آرامش، آسایش، درآمد، و شغلی بهتر. این ویژگی ذاتی در همه انسانها هست. گاه افراد برای دستیابی به فرصتهای پیش گفته از شهرها و دههای کوچک و بزرگ به شهرهای بزرگتر مهاجرت میکنند.
آیا تعبیر فرار برای این نوع مهاجرتها درست است؟ فرار از چه چیز؟ فرار از فرهنگ خودی؟ فرار از فقر و گرسنگی؟ فرار از تنگ نظریها؟ فرار از حسادتها؟ فرار از ناهنجاریهای اجتماعی؟ فرار از دخالتهای بیمورد و با مورد دیگران؟ آنها به امید امکانات و فرصتهای بیشتر، آشنایی با فرهنگهای گوناگون و درنهایت آیندهای بهتر برای خود و خانوادهشان به شهرهای بزرگتر مهاجرت میکنند و به وفور دیده شده همین افراد به هر شهری که مهاجرت میکنند، نه تنها در حفظ فرهنگ خود کوشا هستند، بلکه بر فرهنگ محیطی که در آن زندگی میکنند نیز تأثیر گذارند.
همین تعبیر را در مقیاسی بزرگتر و پیچیدهتر میتوان برای افرادی به کار برد که از ایران به کشورهای پیشرفتهتر مهاجرت میکنند. ازین روی این تعبیر درست نیست که بگوییم فردی که به کشورهای دیگر مهاجرت میکند، به کشورش هیچ علاقه ای ندارد و در حال فرار است.
همان گونه که درباره انسانهایی که از شهر و روستاهایشان مهاجرت کردهاند، نمیتوانیم بگوییم که از زادگاه و همشهریهای خود بیزارند و چه بسیار دیده شده که برخی از این افراد در صورت موفقیّت و به دست آوردن مدارج بالا، چه خدمات ارزندهای را به زادگاه خود کردهاند که در صورت ماندگاری مستمر در زادگاه خود از عهده آن درماندهاند؛ بنابراین، به طور کلّی تحرّک و جابجایی یکی از ویژگیهای خدادادی و ذاتی در انسانها به امید دستیابی به شرایط بهتر در زندگی است. آنچه موجب اشکال و نگرانی است، ناشی از بیبرنامگی و کم توجهی مردم و مسئولین و فراگیر شدن موج غیر منطقی و کنترل ناشدنی برخی از این نوع مهاجرتهاست، وگرنه این پدیده در همه جای دنیا به صورتی طبیعی و متوازن وجود دارد.
هدف رقیب از به غنیمت گرفتن نخبگان علمی چیست؟
به واسطه اختلافات شدید سیاسی و اعتقادی مابین آمریکا و ایران و تحمیل شرایط ناجوانمردانه تحریم بر کشورمان از سوی برخی کشورهای قدرتمند و بعضا زورگو، گویا یکی از اهداف کلیدی رقیب برای تضعیف توانمندیهای علمی ایران، افزون بر حذف فیزیکی برخی از دانشمندان ایرانی در موضوعات حسّاس ـ که در سالهای اخیر بارها آن را دیدهایم ـ ایجاد تسهیلات لازم برای جذب و مهاجرت نخبگان علمی به کشورهای خود (به روش جنگ نرم) است، چرا که با این کار به دو هدف استراتژیک دست مییابند: یکی تأمین بخشی از نیازهای خود از طریق نیروهای انسانی دانشمند و ماهر برای حفظ جایگاه رقابتیشان در عرصههای جهانی و دیگری تضعیف و ضربه زدن به جایگاه علمی ایران با کاستن تدریجی از نیروهای انسانی برتر، نوآور و توانمند و به ویژه در شرایط تحریم، به گونهای که آقای بیل گیتس، رئیس مایکروسافت در مقاله خود با نام «چگونه آمریکا را در شرایط رقابتی نگه داریم؟» به دولتمردان آمریکایی چنین توصیه میکند که:
«ما باید دانشجویان ماهر و برتر خارجی را تشویق کنیم که پس از فارغ التحصیلی در آمریکا اقامت گزینند. نیمی از دانشجویان مقطع دکترا در زمینه مهندسی و علوم رایانه از کشورهای خارجی آمدهاند. منافع ملی آمریکا ایجاب نمیکند که آنها را در اینجا آموزش دهیم و پس از فارغالتحصیلی به کشورشان بفرستیم!»
در این راستا جالب است که به برنامه سازمان یافته اداره مهاجرت آمریکا با هدف ارائه کارت اقامت همیشگی و تابعیّت به نخبگان علمی خارجی با نام (National Interest Waiver) و بنا بر منافع ملّیشان توجه ویژه نشان دهیم. این برنامه سالهاست برای جذب نخبگان علمی و ماهر جهان از جمله برندگان جایزه نوبل و استادان و پژوهشگران برجسته و نامدار کشورها تا فارغالتحصیلان ممتاز دکترا با موفقیّتی چشمگیر فعّالیّت دارد. شواهد بیانگر آن است که: مشابه چنین سیاستی را دیگر کشورهای در حال توسعه و یا توسعه یافته نیز نظیر مالزی، سنگاپور، کانادا، سوئد، استرالیا، آلمان و برخی کشورهای دیگر، سالهاست که به طور جدّی دنبال میکنند.
حال که اندکی با برنامهها و تهدیدات پیش روی کشورهای رقیب یا ستیزهجو در به غنیمت گرفتن نخبگان علمی کشورهایی که با آنها در جنگ نرم هستند، آشنا شدیم، لازم است در بخشهای بعدی مقاله به بحث پیرامون شناسایی و چگونگی جذب و تأمین نیازهای واقعی نخبگان علمی با نگاهی استراتژیک و خارج از هر گونه تعصّب و تنگ نظری در جهت حفظ منافع ملّیمان باشیم.
از آنجایی که توانمندیهای علمی یک جامعه توسط عالمان آن تأمین و ارتقا مییابند، شاید مروری کوتاه و یادآوری و تأکید بر سخنان اندیشمندان بزرگ در گذشته با موضوع بحث ما بیارتباط نباشد. سخنان بیشماری در باب اهمیّت علم و دانش اندوزی برای یک جامعه بالنده و با نشاط گفته شده است؛ سخنانی که هر کدام میتواند چراغی پرفروغ برای روشن نگه داشتن مشعل دانش، نوآوری، و خودباوی با حفظ و جذب دانشمندان هر کشوری باشد.
«به دانش بود نیک فرجام تو به مینو دهد چرخ آرام تو»
«بدو گفت موبد که دانش به است که دانا به گیتی ز هر کس مه است»
«توانا بود هر که دانا بود به دانش دل پیر برنا بود»
«میاسای ز آموختن یک زمان ز دانش میفکن دل اندر گمان»
«چنین گفت پیغمبر راستگوی ز گهواره تا گور دانش بجوی»
(فردوسی)
تا جهان بود از سر آدم فـراز کـس نبود از راه دانش بینیاز»
مردمان ِ بخرد، اندر هرزمان راه دانش را بههرگونه زبان
گـرد کردند و گرامـی داشتنـد تا بهسنــگاندر همی بنگاشتند
«دانش اندر دل چراغ روشن است وزهمه بد برتن تو جوشن است
(رودکی)
«تا به جایی رسید دانش من که بدانم همی که نادانم»
برخی چنان سرگرم میراث علمی گذشتگانند که فرصت مراجعه به عقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم به دست بیاورند، حاضر نیستند که اشتباهات و لغزشهای آنان را اصلاح و جبران کنند. تعصب در علم و فلسفه مانند هر تعصب دیگر، نشانه خامی و بیمایگی است و همیشه به زیان حقیقت تمام میشود.
(ابن سینا)
«دانش را اگر در چین هم باشد (دورترین مکانها) فرا بگیرید»
(حضرت محمّد (ص) )
«میکوش به هر ورق که خوانی کان دانش را تمام دانی»
«دانش طلب و بزرگی آموز تا به نگرند روزت از روز»
(نظامی)
«دانشمندان، علما و بزرگان هر کدام نردبانی برای ترقی دارند، لیکن شاعران و هنرمندان این مدارج را پروازکنان میپیمایند».
«دانشمند کسی است که بکوشد تا درد و رنج خود را بکاهد».
(ویکتورهوگو)
«درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را»
(ناصرخسرو)
«کشوری که افراد آن از علم و دانش بهرهمند باشند، دیگر طعم گرسنگی را نچشیده، زندگی راحت و آسودهای خواهند داشت».
(کنفوسیوس)
«لذتی که از علم حاصل میشود، بیآلایش است»
(افلاطون)
خواسته و نیاز انسانها به طور اَعَم و نخبگان علمی به طور اَخَصّ چیست؟
نظریۀ سلسله مراتب نیازهای مقدماتی انسان که آقای ماسلو در سال ۱۹۴۳ در مقالهای آن را ارائه نمود، یکی از مباحثی است که در روانشناسی مطرح است و نظریههای متفاوتی نیز درباره آن ارائه شده است.
این ردهبندی نیازها که به صورت یک هرم نمایش داده میشود، این گونه است که نیازهای پایهایتر و مهمتر در پایین هرم هستند و هر چه بالاتر میرود از شدت الزام آنها کاسته میشود. البته این بدان معنا نیست که مثلا ردۀ بالاکم اهمیّت است، بلکه اهمیّت آن در جوامع و فرهنگهای گوناگون به گونهای است که در کیفیت و چگونگی زندگی خود را نشان میدهد؛ افزون بر این، پیشبینی و تأمین این نیازها در دنیای مدرن و رو به تغییر امروز مرد و زن، دختر و پسر، ملیّت، و نوع مذهب نمیشناسد و فارغ از جنسیّت، ملیـّت، و باورهای مذهبی افراد با اندک تفاوتی باید مورد توجه برنامهریزان و مجریان کشورها قرار گیرند.
شکل : سلسله مراتب نیازهای انسانی
در اینکه نیازهای اصلی انسان خوراک، پوشاک و مسکن است، هیچ شکی نیست، اما اگر از زاویهای دیگر و عالمانهتر به انسان نگاه کنیم، نیازهای دیگری را مییابیم که بدون آنها زندگی انسان امروز غیرممکن نمود میکند. اهمیت این نیازها آنچنان بالاست که باید پس از کشف آنها، به فکر راههایی برای ارتقا و چگونگی پاسخ بهینه به آنها بود. نکتۀ قابل توجه این که این نیازها شاید در نگاه نخست مهم جلوه نکنند اما با دقت بیشتر، درمییابیم که نبود هر یک، امید به زندگی و پیشرفت را به ویژه در انسانهای فرهیخته از میان میبرد و گاه زندگی آنان را به طور کلی مختل کرده و یا امکان بهینه زندگی کردن را از آنها میگیرد. بنا به نظریۀ ماسلو، نیازهای انسانی عمدتاً پنج دسته هستند که عبارتند از: نیازهای فیزیکی و مادی، امنیّتی، اجتماعی، عزت و اعتبار، و خود شکوفایی.
انسانها بیشتر نیاز دارند که در جامعه مورد قبول و احترام واقع شوند. عزّت و اعتبار نتیجۀ اعتماد به نفسی است که معمولاً در نخبگان دیده میشود. این عزت و اعتبار موروثی نیست و از آغاز در نهاد انسان گذارده نشده، بلکه به دست آوردنی بوده و با تلاش مستمر قابل دستیابی است. نخبگان علمی بعضا همانند ورزشکاران ملّی، افزون بر این موارد، همگام با موفقیّتهای پژوهشی جدید، نیازمند شناسایی و تشویقهای مستمرند. از این روی، برای به دست آوردن این جایگاه، زمینههای اجتماعی و سازوکاری هم لازم است تا افراد با روشهایی چون چاپلوسی و… بدان خدشهای وارد نکنند.
موضوعی که ماسلو در این مقوله معرفی مینماید، این است که؛ آنچه انسان میتواند باشد، باید باشد. افراد خودشکوفا افرادی هستند که عدم نیاز شخصیتی به دیگران در آنها تجلّی دارد. زندگی را آن گونه که هست میپذیرند. از هر آنچه دارند، راضیاند و همیشه رضایت در دلشان موج میزند. شادی و خوشحالی بخشی از زندگی آنهاست. حل مسائل و مشکلات دیگران برایشان مهم است. نوآوری و ابتکار، خلاقیت، شایستگی شخصیتی برای دریافت و جذب موهبتهای زندگی عادت آنهاست و از تجربیات گذشته خود برای پیشبرد برنامههای بعدی بهره میگیرند.
چنانچه تعصّبهای شخصی و حرفهای را کنار بگذاریم، به روشنی و به شهادت آمار پذیرفته شدگان هر سال در دانشگاههای برتر کشور، میتوان مدّعی این واقعیت شد که: در دهههای اخیر و حال؛ درصد بالایی از باهوشترین و بااستعدادترین دانشجویان و فارغالتحصیلان ایرانی به دلایل اقتصادی و اجتماعی به زمینههای علوم پایه، فنی و مهندسی، و پزشکی توجه ویژهای نشان دادهاند و شدیداً علاقهمندند در مراکز علمی و تحقیقاتی نخبه پرور (نظیر دانشگاهها، پژوهشگاهها، صنایع نوین و دارای فناوری بالا) پیشرفته ایران و جهان مشغول به تحصیل و یا شاغل شوند و در این جنگ نرم، بیشتر از فارغالتحصیلان هر زمینه علمی دیگر در معرض شکارچیان خارجی نیروی انسانی نخبه و ماهر هستند. البته به هیچ وجه منظور این نیست که از نخبگان علمی در دیگر زمینهها غافل شویم، بلکه منظور آن است که لازم است متناسب با تخصصها، توانمندیها، فرصتها، و شدّت و ضعف تهدیدهای پیش روی هر کدام، برای هر یک نسخهای متفاوت را تجویز نمود. از این روی، خواستهها و نگرانیهای نخبگان علمی را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
ـ نگرانی از آینده شغلی و حرفهای و کسب درآمد بر پایه شئونات اجتماعی و توانمندیهای علمی
ـ آینده کشور و چشمانداز آن
ـ امنیّت شغلی و اجتماعی
ـ پیمودن مراحل ارتقای شغلی و حرفهای بر پایه یک نظام شایستهسالار مبتنی بر عدالت
نقش دولت در جذب نخبگان علمی چیست؟
همان گونه که پیشتر به آن اشاره شد، مهاجرت نخبگان میتواند به دلیل برآورده نشدن نیازهای متفاوتی انجام پذیرد که با وجود منحصر به فرد بودن این نیازها، نگاهی دقیقتر به مسأله روندی مشابه در تصمیم گیریهای این افراد را نشان میدهد. به طور کلی، عوامل تأثیرگذار بر تصمیم یک دانشجو و یا فارغالتحصیل نخبه در خصوص مهاجرت را میتوان در قالب هرم ماسلو در شکل ۲ خلاصه کرد.
شکل : عوامل مؤثر در تصمیمگیری نخبگان به هنگام مهاجرت
نگاهی به شکل ، پرسشهای زیر را در ذهن میآورد:
ـ وزن نسبی هر یک از عوامل تأثیرگذار مطرح در جذب یا مهاجرت نخبگان چیست؟
ـ کدام یک از عوامل میتوانند تحت تأثیرمستقیم سیاستگذاریهای بنیاد ملی نخبگان واقع شوند و میزان این تأثیر به چه اندازه خواهد بود؟
ـ افزون بر این عوامل، عواملی که بنیاد ملی نخبگان به واسطه سیاستگذاریهای مناسب میتواند به عوامل جذب بیفزاید چیستند؟
بدیهی است که پاسخ به پرسشهای بالا بسته به فرد متغیر خواهد بود و عوامل شخصی میتوانند بیش از هر یک از گزینههای مطرح در تصمیم افراد کارآمد باشند. با وجود این، انجام یک تحقیق میان نخبگان فارغالتحصیل در درون و بیرون کشور و همچنین دانشجویان زیر پوشش بنیاد، میتواند تا اندازه بسیاری نسبت به حد میانی پاسخها روشنگری کند.
در میان عوامل جذب مطرح در شکل گویا، عوامل اشتغال و ادامه تحصیل در شرایط مطلوب و مورد انتظار نخبگان علمی بیش از عوامل دیگر قابلیت تأثیر پذیری توسط سیاستهای صحیح را داشته باشد. در این راستا، ایجاد «مراکز هدایت شغلی و کاریابی نخبگان» در مراکز استانها و آماده سازی مقررّات و سازوکارهای مربوط که به اختصار در بخش بعد آورده شده است، از سادهترین فعالیتهایی است که لازم است، دولت به ویژه در شرایط تحریم برای جذب و حفاظت نخبگان علمی کشور انجام دهد.
تسهیل دسترسی به منابع انسانی و استقرار بهینه دانش آموختگان در مشاغل گوناگون با هدف بهرهمندی از رضایت شغلی و بهرهوری از پتانسیلها و مهارتهای آنان از اهداف چنین مراکزی در کشورهای پیشرفته است. جذب و نگهداری نخبگان علمی با هدایت شغلی مأموریّتگرا از آغاز تحصیل رابطه مستقیم دارد. از این روی، لازم است به دانشجویان راهنماییهای لازم و مستمر در انتخاب راه شغلی آینده ارائه شود.
متأسّفانه تاکنون در دانشگاههای ایران، هدایت شغلی که کاریابی را به دنبال دارد، مورد توجه جدّی قرار نگرفته و این امر موجب ناآگاهی دانشجویان از فرصتهای شغلی موجود در کشور از یک سو و دسترسی نامناسب کارفرمایان به فارغالتحصیلان برتر از سوی دیگر شده است. پیامدهای سوء این خلع آگاهی و ارتباط با دنیای کار، موجب شده که عدّه بسیاری از دانشجویان نخبه کشور، تنها راه پیش روی خود پس از فارغالتحصیلی را ادامه تحصیل، و اغلب در خارج از کشور، ببینند. هماکنون در ایران، امر کاریابی در مراکز انتفاعی و همچنین در برخی دانشگاهها در ابعاد بسیار محدود انجام میگیرد؛ بنابراین، حمایت همه جانبه دولت برای بومی سازی موضوع هدایت شغلی و طراحی مراکز ویژه با توجه به نیازهای خاص شغلی جامعه ایران و دانشجویان نخبه، در این مقطع زمانی چارهساز خواهد بود.
سیاستهای جاری دولت و بنیاد ملی نخبگان؟
برای سنجش میزان اثرگذاری سیاستهای جاری دولت در خصوص جذب نخبگان، لازم است که تحقیقاتی گسترده شود تا منابع اختصاص یافته به این منظور در راهی که بازدهی بهینه را به دنبال داشته باشد، مصرف شود. همآکنون بنیاد ملی نخبگان با دادن تسهیلات مادی و معنوی، در صدد است تا امکاناتی را برای دانشجویان، محققین، و کارآفرینان نخبه فراهم آورد تا زمینه فعالیت آنها در کشور هموار شود.
با وجود این که انگیزههای مالی به نظر نخستین عامل مشوق در بهکارگیری افراد در هر زمینه به نظر میرسند، تأثیرگذاری آنها در زمینه جذب نخبگان در مراکزی چون مراکز پژوهشی و کار باید مورد تحقیق و تأمل قرار گیرد؛ برای نمونه، کشورهای حوضه خلیج فارس با تأسیس دانشگاههای بومی و شعب دانشگاههای بینالمللی بر آن شدهاند تا مراکز آموزشی و پژوهشی معتبر را در کشور خود گسترش دهند. به رغم صرف هزینههای کلان، دسترسی آسان و فارغ از تحریم به بازارها و مراکز آموزش عالی دنیا و تبلیغات گسترده، میبینیم که جایگاه این دانشگاهها در جدول ردهبندیهای جهانی، همواره پایینتر از جایگاه دانشگاههای برتر ایران است.
اندیشه در این موضوع، نشانگر آن است که تسهیلات مالی در جذب و نگهداری دانشمندان خارجی ـ که شامل ایرانیان نیز میشود ـ تنها تا اندازهای کارآمد است. نیروی بومی جوان با پتانسیل بالا و نخبگان ایرانی خارج از کشور که علاقهمند به همکاری با سازمانهای ایرانی هستند، به ایران قابلیت رقابت در فضای علمی را در منطقه میدهند؛ بنابراین، سرمایه گذاری در مراکز پژوهشی همراه با تکنولوژی و امکانات روز در کنار دادن تسهیلات مالی به افراد، میتواند نقش بسیار مهمتری در جذب و نگهداری نخبگان در کشور داشته باشد.
در این راستا، تجربه هند در جذب دانشمندان هندی مقیم اروپا و آمریکا در مراکز علمی خود ارزش نقد و بررسی دارد. نکته قابل تأمل دیگر، توجه معطوف به نخبگان علمی و در مقابل کم توجهی به جذب و حمایت از آن دسته از دانشجویان و فارغالتحصیلانی است که شرایط نخبگی را با تعریف کنونی آن به دست نیاوردهاند.
بر فرض آن که سیاستهای موجود تا اندازهای موجب جذب و نگهداری نخبگان علمی شود، امّا رضایتمندی آنها در صورتی تأمین خواهد شد که شرایط اشتغال و فعّالیت علمی برای آنها فراهم باشد و این مسأله وابسته به این است که گروههای پژوهشی مطرح جهت اشتغال آنها وجود داشته باشند و یا با همکاری ایشان راهاندازی شوند؛ البته روشن است که همه افراد شاغل در گروههای علمی و پژوهشی، لزومأ از قشر نخبه نخواهند بود. از این روی، مهم است که دیگر همکاران فعّال در مراکز فعالیت نخبگان نیز مستمر مورد حمایت و آموزشهای ویژه قرار گیرند. نخبگان علمی که عمدتأ از دید آکادمیک نفرات برتر دانشگاهها هستند، چه در درون و چه در خارج از کشور، در پیشبرد اهداف علمی آن جامعه تأثیر گذارند، ولیکن این افراد، کمتر در حیطه کارآفرینی، پستهای مدیریتی و سیاست گذاری در دولت نقش آفرینند. از این رو، سرمایه گذاری در قشر وسیعتری از دانشجویان و تعریف گستردهتری از نخبگی که شامل رشتههای علوم انسانی نیز باشد، به نظر اجتناب ناپذیر خواهد بود، که خوشبختانه مورد توجه بنیاد ملّی نخبگان نیز قرار گرفته است.
راههای پیشنهادی و تکمیلی برای جذب نخبگان علمی کدامند؟
ـ ایجاد ثبات در مدیریّتهای کلان و موفّق مراکز علمی و دانشگاهی کشور. تغییر مدیران مراکز علمی و دانشگاهی نباید لزوما با تغییر دولت همراه باشد. برای این منظور، همان گونه که تأیید انتصاب رؤسای دانشگاهها و پژوهشگاهها توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت میگیرد، پذیرش استعفا و یا عذل رئیس قبلی نیز باید پیش از معرفی فرد جانشین به همراه علل و ارائه مستندات لازم به تأیید همین شورا برسد. تا جایی که میشود از برخوردهای جناحی و سلیقهای در مدیریّت مراکز علمی جلوگیری شود.
ـ مدیریّت مراکز علمی و دانشگاهی نخبه پرور باید عاری از جناحبندیهای سیاسی، و فراجناحی باشند.
ـ ارتقای سیستم آموزشی و پژوهشی دانشگاهها به گونهای که فارغالتحصیلان کارآفرین پرورش یابند.
ـ کاهش مقرّرات دست و پاگیر برای ادامه تحصیل و اشتغال نخبگان (حذف آزمونهای پیاپی ورودی)
ـ اصلاح نگاه دولت و وزارت علوم به آموزش عالی. مشکل اشتغال و بیکاری در جامعه را نباید با افزایش بیرویه و بدون مطالعه و مستقل از نیاز ظرفیت دانشگاهها به ویژه در تحصیلات تکمیلی به تعویق انداخت.
ـ حاکم شدن شایسته سالاری علمی در مدیریّت و جذب اعضای هیأت علمی دانشگاهها و پژوهشگاهها و مراکز پیشرفته صنعتی.
ـ سرمایه گذاری و ایجاد آزمایشگاههای ملّی و منطقهای با مأموریتهای مشخص در کشور و با مشارکت کشورهای دوست.
ـ تسریع امور مربوط به جذب و بهکارگیری نخبگان علمی و ارائه کمترین تسهیلات لازم در آغاز اشتغال.
ـ حذف گزینش عمومی نخبگان علمی برای مشاغل و مسئولیّتهای غیر نظامی و غیرحسّاس پژوهشی ـ دفاعی، و محدود کردن گزینش عمومی به ارائه فقط گواهی عدم سوء پیشینه متقاضی جذب در مراکز علمی ـ دانشگاهی و پرهیز از اعمال سلیقههای غیرحرفهای و شخصی در جذب اعضای هیأت علمی.
ـ در اختیار نهادن شمار چشمگیری مجوز استخدام ویژه جذب نخبگان در مؤسّسات دولتی، به گونهای که بنیاد ملّی نخبگان تنها نهاد مجاز برای استفاده از آنها به منظور تسریع در جذب افراد تحت پوشش با هماهنگی نهاد مربوطه باشد.