روزنامه گلوبو برزیل، با انتشار مقالهای به یک سوال مهم در فوتبال پاسخ داده است؛ چرا بعضی از تیمها، همیشه قدرتمندتر از سایرین هستند؟
برزیل، آرژانتین، فرانسه و اسپانیا در فوتبال قدرتمند هستند. چین، اندونزی و کوبا اما تیمهایی هستند که در بین ضعیفترین کشورها، طبقهبندی میشوند. پرتغال و اروگوئه، علیرغم اینکه مساحت چندانی ندارند، ستارههای بزرگی تولید میکنند اما از طرف دیگر، آفریقای جنوبی و ترکیه در پرورش ستارههای بزرگ جهانی مشکل دارند. در حالی که جام جهانی را دنبال میکنیم، این سوال در ذهن ما روشن میشود که چرا برخی از کشورها، تیمهایی با شانس قهرمانی میسازند و برخی از تیمها در صورت صعود به دور حذفی جام جهانی، جشن ملی برگزار میکنند؟
* شاخص درآمد سرانه بالا، موفقیت در جام جهانی را تضمین نمیکند. کافی است ببینیم که در همین جام جهانی، سنگال با شرایط مالی پایینتر از متوسط، قطرِ ثروتمند را حذف میکند. علاوه بر این، برزیل با سابقه پنج بار قهرمانی در جهان، از نظر اقتصادی، سطحی بسیار پایینتر از آمریکا دارد که هرگز به نیمه نهایی این مسابقات نرسیده است.
* شاخص توسعه انسانی سازمان ملل نیز نمیتواند توضیحی بر عملکرد خوب در جام جهانی باشد. از بین ده کشوری که در این شاخص، رتبههای بالا را دارند، فقط آلمان قهرمان جام جهانی شده؛ در حالی که برزیل در جایگاه تحقیرآمیز ۸۷ شاخص توسعه انسانی، پنج بار جام قهرمانی جهان را بالای سر برده است. میتوانید نگاهی هم به شیلی بیندازید که به عنوان کشور اول آمریکای جنوبی در این جدول، همواره در فوتبال، زیر سایه همسایگان خود در آمریکای جنوبی بوده است.
* دموکراسی چطور؟ آیا دموکراسی میتواند تعیینکننده موفقیت یک کشور در فوتبال باشد؟ در این باره فقط کافی است به کشورهایی مثل آرژانتین و برزیل در سالهای قهرمانی رجوع کنیم و جوابش را بگیریم. همچنین ایتالیای موسولینی، دو بار در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۳۴، قهرمان جهان شده است و نمونه دم دست مراکش است که با وجود صعود به دور بعدی جام جهانی، از این بابت، وضعیت چندان روشنی ندارد.
* تنوع هم میتواند به عنوان یک شاخص در این استدلال مورد بحث قرار بگیرد؛ به خصوص که تیمهایی مثل برزیل و فرانسه که از مدعیان همیشگی جام جهانی به شمار میآیند، همواره از بازیکنان متنوعی برخوردار بودهاند. با این حال چرا کانادا و آمریکا با وجود چند فرهنگی و حضور ملیتهای مختلف در این دو کشور، به جایی نرسیدهاند؟ یا مثلا آرژانتین به عنوان یکی از همگنترین ملل ساکن کره زمین، چرا باید دو تن از بهترین بازیکنان تاریخ، مسی و مارادونا را در خود داشته باشد؟ یا حتی ژاپن که فقط بازیکنان بومی دارد و از ملیت دیگری در این تیم حضور ندارند، چگونه تبدیل به بهترین تیم آسیا میشود؟ بنابراین تنوع هم اگرچه یک پارامتر قابل بحث است اما نمیتواند عامل اصلی باشد؛ اگرچه به وضوح، کشورهایی مثل فرانسه، از این فاکتور بهره میبرند.
* یکی دیگر از احتمالات مطرحشده، مسئله تعصب به فوتبال است؛ هر چند باورنکردنی است اما قابل رد کردن هم نیست. اگر برزیلی یا آرژانتینی باشید، متوجه میشوید که این مسئله، تا چه حد پیشبرنده است اما در طرف مقابل شاید هیچ طرفداری به تعصب تیمهای بشیکتاش، گالاتاسرای و فنرباغچه وجود نداشته باشد اما تیم ملی ترکیه حداکثر یک تیم متوسط است. با این حال این مسئله، همواره مورد بحث و بررسی قرار گرفته و حتی در خصوص تیم ملی آلمان و حذفش از جام جهانی، امروز در صحبتهای لوتار ماتئوس، گریزی به این مسئله، زده شده بود.
* پس دستورالعمل تبدیل شدن به یکی از بهترین تیمهای جهان چیست؟ پاسخ در یک واژه سه حرفی است: «سنت». رودریگو در کشوری متولد شده که لئونیداس، پله، گارینشا، زیکو، روماریو، رونالدو، رونالدینیو و نیمار را دارد و یک آرژانتینی دیاستفانو، کمپس، مارادونا، باتیستوتا و مسی را به اندازه پدر و مادر خود میشناسد.
این مسئله در مورد سایر تیمهای مدعی نیز به چشم میخورد. فرانسه که از دهه ۱۹۸۰ در جمع مدعیان حضور دارد و بزرگانی مثل پلاتینی و تیگانا، دشان و زیدان و … را داشته است. حتی خود آلمان که اگرچه در دو دوره اخیر جام جهانی شرایط خوبی ندارد اما از زمانی که به خاطر میآوریم، جمعی از بهترین بازیکنان جهان را در جمع خود داشته است؛ از گرد مولر و بکن بائر افسانهای تا لوتار ماتئوس و یورگن کلینزمن و رودی فولر و دیگران. از ایتالیا هم مثال بزنیم که غیبتش در این جام، به چشم میآمد؛ تیمی که دهها قهرمان بزرگ فوتبالی را در جمع خود دارد و حتی اگر بنا بر تصادفات در جام جهانی حضور نداشته باشد اما نمیشود آن را در جمع بزرگان فوتبال جهان ندید.
پس متوجه اهمیت «سنت» در فوتبال شدید. اما سنت چگونه به دست میآید؟ پاسخش این است: «ساده نیست؛ دههها طول میکشد.»