برای آن زنانی که بار زندگی را بر دوش دارند، برای آن زنانی که پدر پیرِ آلزایمری خود را تر و خشک می کنند، حمام می برند و پوشک می کنند، برای آن زنانی که بار حماقت ها و بی عرضگی های شوهران و برادرانشان را بر دوش می کشند، برای آن زنانی که بدون هیچ سازماندهی، بدون عضویت در هیچ تشکل و گروه و بدون هیچ تحصیلات آکادمیک یک تنه کنش گرند، یک تنه در پی تغییر وضع موجودند، یک تنه زندگی خود و اطرافیانشان را تحت تأثیر قرار می دهند، اراده می کنند، عمل می کنند و صادق اند.
برای آن زنانی که در یک ساختار معیوب سرکوب گر مردانه و در یک ساختار مرد سالارانه همچنان سرسختانه به باور و ایمان خویش وفادارند و تن به بردگی نمی دهند. برای آن زنانی که نه فمنیست اند و نه مارکسیست، اما عالمانه تر و کنش گر تر از هر فمنیست و مارکسیستی در برابر سرکوب ها ایستادگی و مقاومت می کنند، بار امانت خود را به مقصد می رسانند و بی دریغ مانند خورشید “انسان” را پاس می دارند، از تمامی هنجارها و قضاوت ها و ساختارهای جنسیتی عبور می کنند و کرامت و احترام به انسان را بهتر از هر روشنفکر و روحانی و دولت مردی پاس می دارند، همانهایی که برایشان تفاوتی نمی کند که کودکی در آغوششان باشد یا پدر پیرشان و بی دریغ مهر و زندگی می بخشند، همان ها که در عمل صادقانه در پی “خیر” فرزندان، خانواده و جامعه رفتار می کنند.
روز زن بهانه ای برای یادآوری به همه ی ما در جهت فکر کردن دوباره به زنان است، بهانه ای برای اینکه از خود سوال کنیم که رفتار ما با یکدیگر چگونه است؟! من به عنوان زن با همجنس های خود چگونه رفتار می کنم؟ به عنوان مرد با جنس مخالف خود چگونه؟! و اصلا آیا جنسیّت ملاک است یا انسان؟! این روز بهانه ای برای پرسش از جنسیت ها و کلیشه های جنسی است، اینکه یادآوری کنیم که غایت “انسان” است، و نه جنس و جنسیّت.