تابستون امسال در عین زودگذر بودن درس های بسیاری برام داشت. چندتا کار پژوهشی دانشجویی داشتم که به اتمام رسوندم، دوتا طرح ملی در حطیه سلامت بود که خدا رو شکر به سرانجام رسید و در نهایت بحث تیم ملی فوتبال ساحلی بود که خوب شروع کردم، بهترین آنالیز ممکن در سطح کشور به لحاظ جسمانی از بازیکنان انجام دادم و شروع بسیار خوبی بود، البته از دید خودم…باید صبر کنم ببینم نظر بقیه کادر فنی و فدراسیون چیه؟ اینها روال طبیعی زندگی من بوده و هست. همیشه دوست داشتم تو ورزش به صورت عملی پیشرفت کنم و پژوهش رو هم که در همه حال اولویت قرار دادم.اما تفاوت تابستون جاری و سال های گذشته، تو مسائلی که همچنان بلاتکلیف گذاشتن منو و غیر از صبر و توکل راه حل دیگه ای ندارم. حسن این شرایط نزدیکی بیشتر به خداست و بالارفتن آستانه تحملم. اصلا در مقام ناشکری نیستم، از جایگاه و شرایط همیشگی راضی و شکرگذار بوده و هستم. اما قیاس خودم با بسیاری از اطرافیان آزاردهنده است. نزدیک شدن به شرایط انتخابات شورای شهر و اظهار دوستی افرادی که اصلا تمایلی به همنشینی باهاشون ندارم زجرآوره ولی خب چاره ای هم نیست. این جو تقریبا همه جا هست و قطعا به سمت من هم کشیده میشه. این حس رو قبلا هم تجربه کرده بودم ولی امسال بحث متفاوته. از حضورخودم گرفته تا کمک های مختلف در قالب دوستی و…امیدوارم این شرایط هر چه زودتر تغییر کنه چون دیگه “لایکلف الله نفسا الا وسعها” و ” هر که در این باب مقربتر است، دام بلا بیشترش می دهند” برای اینکه بتونم از پس هجمه ایجاد شده بربیام کفایت نمیکنه. به نظرم احتیاج به قوای فکری جدید و توان جسمانی بیشتری دارم. من حیث المجموع همچنان معتقد (البته تلاش میکنم بمونم)، امیدوار و متوکل خواهم ماند به همان کسی که “افوض امری” تمام دنیا را پاسخ داده و خواهد داد ان شاالله.
پ ن:
عقاب همیشه تنهاست و لاشخورها همیشه باهمند!
این جمله رو از سایت دایی بزرگوارم کپی کردم، بی مربوط به شرایط فعلی بنده هم نیست.
این هم حسن ختام این منبر، تقدیم به منجی همه منتظرین:
دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود
وقتی به نامه عملم خیره می شوی
اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود
کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار
در دام چشم های تو تسخیر می شود؟
این کشتی شکسته ی طوفان معصیت
با ذوق دست توست که تعمیر می شود
حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه
با حلقه های زلف تو درگیر می شود
در قطره های اشک قنوت شب شما
عکس ضریح گمشده تکثیر می شود
تقصیر گریه های غریبانه ی شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود