المپیک: داستان زشت سیاست‌بازی و پروپاگاندا

دیوید رانسیمن

ورزش هرگز مسئلۀ اصلی المپیک نبوده است. چنان‌که دیوید گلدبلت در روایت جذاب و افشاگرانۀ خود از تاریخ المپیک نشان داده است، «مسابقات» از همان ابتدا راهی برای برجسته‌سازی بینشی خاص درقبال جهان بوده‌اند. این بینش معمولاً بر پایۀ سیاست‌بازی‌های کثیف و علم‌ورزی‌های مخدوش بوده است. هر وقت هم سیاست‌بازی روی صندلی عقب نشست، تجارت، نه رقابت قهرمانی، فرمان را به دست گرفت. اولین دوره‌های مسابقات به نمایشگاه‌های تجاری وصل بودند: پاریس ۱۹۰۰، سنت‌لوئیس ۱۹۰۴ و لندن ۱۹۰۸ که تبلیغ فوق‌العاده‌ای برای فرهنگ و تمدن غرب هم بود. در المپیک سنت‌لوئیس، «دانشکدۀ انسان‌شناسی» مسابقه‌های ویژه‌ای میان «مردمان متمدن و بومی» برگزار کرد تا مهارت ورزشی‌شان را بسنجد. گزارش رسمی آن برنامه می‌گفت: «نمایندگان قبایل وحشی و غیرمتمدن نشان دادند که ورزشکاران فرومایه‌تری‌ هستند که درباره‌شان بسیار اغراق شده است.» هیتلر که المپیک ۱۹۳۶ برلین را به مانور گستردۀ پروپاگاندا برای نظریه‌های نژادی‌اش تبدیل کرد، خلاف موج حرکت نکرده بود؛ او فقط بازی را یک مرحله جلوتر بُرد.
گلدبلت نشان می‌دهد که جنبش المپیک در پذیرش تغییرات چقدر کُند بوده است. در المپیک ۱۹۲۸ آمستردام، بالأخره زنان اجازه یافتند در دوی هشت‌صد متر رقابت کنند. این رقابت با دوی سرعت تمام می‌شود و پس از خط پایان، اکثر ورزشکاران روی مسیر مسابقه به زمین می‌افتند؛ چنان‌که هنوز هم همین‌طور است. آن زمان یکی از خبرنگاران نوشت: «چه صحنۀ ترحم‌برانگیزی که این دختران پس از خط پایان مثل گنجشک‌های بی‌جان روی زمین می‌افتند.» این وضعیت، اثبات آن حساب می‌شد که رقابت‌های دشوار برای قاب شکنندۀ جسم زنانه مناسب نیست. جالب اینجاست که تا سال ۱۹۶۴، در المپیک دوی بالای دویست متر برای زنان برگزار نشد.
این از قصۀ سیاست‌بازی و علم‌ورزی نادرست. موفقیت ورزش‌کار سیاه‌پوست امریکایی جسی اونز، تیشه به ریشۀ تلاش هیتلر برای نمایش برتری امپراطوریِ هزارساله‌اش زد. شاید فیلم‌های لِنی ریفنشتال از برلین ۱۹۳۶ هنوز چشم‌گیر باشند؛ اما آلمانِ هیتلری ظرف یک دهه پس از آن رقابت‌ها، از میان رفت. تلاش‌های بعدی برای استفاده از رقابت‌ها در جهت مقاصد سیاسی نیز به‌ندرت به موفقیت رسیده‌اند. در اوایل دهۀ ۱۹۸۰، المپیک‌ها درگیر نزاع پروپاگاندای جنگ سرد شدند. یک ‌سال پس از حملۀ شوروی به افغانستان، امریکایی‌ها المپیک ۱۹۸۰ مسکو را تحریم کردند. روس‌ها می‌خواستند مسابقات را به تبلیغی برای کمونیسم شوروی تبدیل کنند؛ اما فقط فرسودگی کسالت‌بار آن نظام را به نمایش گذاشتند. سپس روس‌ها از سر انتقام‌جویی، المپیک ۱۹۸۴ لوس‌انجلس را تحریم کردند. امریکایی‌ها سعی کردند مسابقات را به تبلیغی برای فضایل سرمایه‌داری تبدیل کنند؛ ولی تنها ابتذالش به چشم می‌آمد.
المپیک ۲۰۱۲ لندن حداقل در طول مدت خود مفرّح بود؛ هرچند الان که چهار سال از آن گذشته است، چقدر از حال‌وهوای پرنشاط و هیجان‌انگیز آن باقی مانده است؟ مسابقات ۱۹۹۲ بارسلونا هم آن شهر را به مقصد محبوب گردشگران جهان تبدیل کرد؛ اما درعوض تنش‌های میان کاتالونیا و مابقی اسپانیا را وخیم‌تر ساخت که شبح آن همچنان بر سر سیاست اسپانیا سایه انداخته است. موفق‌ترین المپیک‌ها آنهایی بوده‌اند که ساده‌ترین هدف‌ها را دنبال کرده‌اند؛ یعنی رؤیاهای سیاسی پرشکوه را کنار گذاشته‌اند تا صرفاً نشان دهند که این نمایش هنوز پابرجاست. مسابقات ۱۹۴۸ لندن به دنیا نشان داد که زندگی در جریان است و هنوز حتی با بودجه‌ای اندک می‌توان برنامه‌های بزرگ راه انداخت. المپیک ۱۹۶۵ ملبورن، «مسابقات دوستانه»، هم به تماشاچیان یادآوری می‌کرد که استرالیا فقط مستعمره‌ای در آن سوی دریا نیست.
گلدبلت آیندۀ مسابقات المپیک را تیره‌وتار می‌بیند. «کمیتۀ بین‌المللی المپیکْ» سازمانی مخفی‌کار و غیرپاسخگوست و برنامه‌هایش گویا جشنواره‌هایی خوش‌آب‌ورنگ از نمایش قدرت بنگاه‌ها و قوّت مصنوعی انسان‌هاست. گلدبلت نگران است که مبادا المپیک ۲۰۲۰ توکیو به «نمایشگاه ابزارآلات» تبدیل شود: «ماشین‌های بی‌راننده‌ای که ورزشکاران را بین دهکدۀ المپیک و استادیوم جابه‌جا می‌کنند؛ اندام‌های برقی و جامه‌های روباتیک که نرمش و ورزش را هرچه‌بیشتر در دسترس جامعۀ سال‌خورده قرار می‌دهند؛ نسل بعدی دوربین‌ها و نمایشگرهای دقیق‌تر، موبایل‌های سریع‌تر و موج بعدی ماشین‌های مترجم هوشمند برای تماشاچیان.» بهتر نیست به‌جای این‌کارها، یکباره آخر قصه را بخوانیم و بگذاریم روبات‌ها در رقابت‌های ورزشی شرکت کنند؟ این یعنی نبوغ بشری، در عرصۀ رقابت انسان و ماشین، به‌پیوست نمایشگاهی بزرگ و تجاری. حداقل این کار با روح چشم‌انداز کوبرتن بهتر همخوانی دارد. تماشای آن هم مفرّح‌تر است.

ترجمه محمد_معماریان
دکتر رضا شجیع

این نوشته در عمومی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.