چند سال پیش ( سال ۸۹) در چنین روزهایی یه مشغله بزرگ داشتم و اون هم اینکه اگه آزمون ورودی مقطع دکتری به شکل کنکور برگزار بشه چه تغییراتی میکنه؟ اصلا این اتفاق میافته یا نه؟ تا آخرین لحظات سال هم نفهمیدیم بالاخره منابع کنکور از دروس کارشناسیه یا ارشد یا…
بد یا خوب اون دوران گذشت. مقایسه ظرفیت های پذیرش در فقط رشته تربیت بدنی و اون هم گرایش فیزیولوژی ورزشی اطلاعات جالبی رو برام نمایان ساخت. سال ۱۳۸۹گرایش فیزیولوژی ورزشی حدود ۸ نفر در دانشگاه سراسری و نهایتا ۵ نفر هم در دانشگاه آزاد و اون هم فقط واحد علوم و تحقیقات تهران رو پذیرش میکرد. اما با اعمال تغییرات و یکسان سازی ورود به مقطع دکتری، شاید جلوی اجحاف اساتید برخی دانشگاه ها درمورد یکسری از دانشجویان توانمند گرفته شد ولی ظرفیت های پذیرش روندی تصاعدی پیدا کرد. سال ۱۳۹۱ گرایش ما حدود ۱۰۰ نفر در دانشگاه های سراسری فقط پذیرفته شدند و از همون سال استارت پذیرش در پردیس و چند برابر شدن ظرفیت دانشگاه آزاد در واحدهای مختلف زده شد. اینها مسائل کلانه و قطعا نه کاری از دست من برمیاد که اصلاحش کنم و نه اثراتش امروز و فردا مشخص میشه که بشه درموردش نظر داد. در این زمینه چندتا مساله جالب برام پیش اومد.
دو سه سال پیش، در یکی از دانشگاه ها مشغول تدریس بودم. روز امتحان میان ترم دانشجویی نشست سر جلسه که قیافش برام آشنا نبود. رفتم بالا سرش، دیدم اسمش هم به ذهنم نمیرسه.دیدم تو لیستم چند جلسه غیبت داره. بعد امتحان هم نیومد تا چند جلسه انتهای ترم. نمره چندان معقولی هم نمیاورد. بهش گفتم برو حذف کن. با کلی خواهش و التماس که متاهلم و شاغلم، من از همه دانشجوها ورزشی ترم و …قرار شد منوط به پیشرفت در نمره پایان ترم حذفش نکنم. بعد از امتحان پایان ترم با کلی تغییرات و روی نمودار بردن، ایشون به ۱۱ رسید. از ترم های بعد سفارش یکی دوتا از همکارهاش رو بهم میکرد که تو فلان قسمت مربوط به ورزش شهرداری شاغل هستند و نمیرسند کلاس بیان و…
سر درس زبان یکی رو بهش گفتم اسمت رو فارسی ننویس، نگاهی بهم کرد که متوجه شدم یکسری حروف رو نمیتونه بنویسه مثلا خ. خلاصه این جمع بعد از چند ترم سروکله زدن با ما قبول شدن و فارغ التحصیل شدن و از هم دور شدیم.
چند روز گذشته رفتم یه ارگان کاملا ورزشی تو شهرداری، دیدم معاون ورزش همون نفر اوله. هم خوشحال شدم هم ناراحت. خوشحال شدم که ایشون منو خواهد شناخت و شاید کارم زودتر راه بیفته. ناراحت شدم چون اطراف خودم انقدر جوون مستعد و توانمند وجود داره که متاسفانه بیکار هستند و ایشون با کوچکترین ظرفیت علمی و عملی پست گرفتن. کارم رو مطرح کردم و ترجیح دادم بدون پیگیری بیام بیرون چون احساس میکردم دارم برای انسانی با دید متفاوت و بدون آگاهی ورزشی صحبت طرح چند ساله میکنم. حین خروج، اون دو نفر دوست ایشون رو دیدم که دارن صحبت از دعوت به مصاحبه دکتری میکنن و با دیدن من، بعد از کلی خوش و بش، تعریف کردن که قراره دو سه سال آینده ورزش رو متحول کنن و الان منتظر مصاحبه دکتری هستن که با دست پر برن و موفق بیرون بیان. موقع خداحافظی یه تراکت تبلیغاتی بهم دادن. روش نوشته بود چاپ مقاله ISI، پروپوزال و پایان نامه دکترا….مدرس استاد….
شوکه شدم. ایشون تو نگارش اسم خودش به انگلیسی مشکل داشت. این که ایشون و امثالهم به واسطه رشد منفی جمعیت و رکود اقتصادی دانشگاهها و همینطور ظرفیت های چند ده برابری دانشجوی ارشد شده و قبل از دفاع هم دعوت به مصاحبه بشن زیاد مهم نیست ولی اینکه مسائل پژوهشی علم تربیت بدنی که میتونه اساس و آینده ورزش کشور رو رقم بزنه شده، بشه بنگاه سودجویی افراد واقعا سرسام آوره. وقتی سوابق دکتر رهنما، دکتر گایینی، دکتر کردی، دکتر محبی، دکتر قراخانلو، دکتر رواسی و حتی دکتر فرامرزی رو بواسطه حضور در محضر این اساتید مطالعه میکنم و اینکه در چه نشریات و قطعا با چه مشقاتی تحقیقی رو به ثبت رسوندند به خودم به عنوان یه عضو کوچک این جامعه به خودم میبالم ولی متاسفانه با دیدن اینگونه واقعیات قلبم درد میگیره…واقعا این همه ظرفیت و اون هم با این شرایط….به کجا چنین شتابان؟!!