این روزها درگیر مسایل زیادی شدم البته ناخواسته… ورزش شاهین شهر به عنوان باسوادترین شهر کشور، جوان ترین و ورزشی ترین شهر استان حال و روز خوبی نداره. نبود منابع مالی و عدم مدیریت مناسب در ارگان های ذی ربط از هر طرف فشارش رو به اصطلاح متولی ورزش شهرستان بیشتر میکنه تا جایی که حس کنم ورزش یتیم محسوب میشه. این ها مسایل کلان نیست که نشه درمانش کرد ولی خب بالطبع به من هم زیاد مربوط نمیشه.
اما اونچه که مهمه و متاسفانه تو سرنوشت من هم تاثیرگذاره حضور افرادی که تا چندی پیش دنبال عنوان انتخاب پروپوزال توسط من بودن تا تو دانشگاه آزاد فلان جا بتونن یه مدرک بگیرن و یا مدرک درجه سه مربیگری رو تنها به واسطه سفارش خودم و همکارهام با کلی زحمت گرفتن، مثل بقیه سازمان ها یه نکته طبیعیه. اما اصرار اونا بر حذف من از آموزش اداره کل ورزش و جوانان و یا تبلیغ سایرین با تخریب من یه امر حساب شده است. اونچه که مهمه اینه که من اصلا دلخور نشدم و معتقدم که خدا برای من کفایت میکنه ( من یتوکل علی الله فهو حسبه). باید به خودم ببالم و مغرور باشم که عده ای با سرمایه سازمان رفاهی تفریحی شهرداری و حتی اداره ورزش وجوانان در تلاش هستند که من کنار بکشم و این یعنی به لطف خدا من جایگاه بالاتری نسبت به اونها دارم که تمام هم و غم اونها این مساله شده.
از طرفی همیشه معتقد بودم که خداونده که موجبات ارتقا و یا نزول رو فراهم میکنه (تعز من یشاء و تذل من یشاء). بنابراین به هیچ وجه در اینکه کوچکترین تاثیری در سرنوشت من ندارند شک ندارم. یادمه تو دوران کارشناسی یه ارائه دادم به عنوان مروری بر کتاب “دافعه و جاذبه امیرالمومنین (ع)” نوشته آیت الله مطهری. چندتا قسمتش خوب یادمه. مهمترینش اینکه انسان ها بر اساس حب و بغض ۴ دسته اند:
۱- افرادی که با همه خوب هستند (منافقین).
۲- افرادی که با همه دشمنی دارند.
۳ و ۴- افرادی که هم دشمن دارند و هم دوست اما در سطوح مختلف. حضرت علی و معاویه هر یک به طرقی عده ای رو به عنوان دوست همیشگی و عده ای رو به عنوان دشمن داشتند. اما دوستی یاران حضرت کجا و….؟
اونچه که مهمه اینه که من برای پیشرفتم به دشمن قوی احتیاج دارم، دشمنی که برای سرکوبش ناچار بشم تلاش کنم و …
بقیه دوستان را واگذار میزان و عدالتی میکنم که همه جا و همیشه حاضره.
یا حق