شب سخت

امشب بعد از یه روز فوق العاده سخت، شب سخت تری رو هم به دنبال داشت. یه شب سراسر استرس و دودلی. همیشه بزرگترین نقطه ضعفم این بوده که سعی می کردم با همه خوش رفتار باشم و خوب باهاشون رفتار کنم ولی همین مطلب بعضی وقت ها می شد نقطه ضعفم. همه ازم سو استفاده می کنند و چون من به روشون نمی آرم فکر میکنن که نمی فهمم. همیشه این ایرادو به خونوادم می گرفتم که تو تربیتم یادم ندان دروغ بگم، دورنگ باشم و یا رفتار غیر انسانی و غیر مسئولانه ای داشته باشم. امروز هم یه موضوع خیلی ساده برام تبدیل شد به یه معضل بزرگ و چالش برانگیز. انقدر ساده و بی آلایش رفتار کرده بودم که همه میشن معلم اخلاق و جرات می کنن برام کدخدامنشانه رفتار کنن، بقدری ضعیف عمل کردم که هر کس و ناکس میخواد برام تصمیم بگیره. ولی امشب تصمیم گرفتم مثل بقیه شم، محل به کسی نذارم، له کنم احساسات بقیه رو، از نردبون بقیه استفاده کنم و خودمو بالا بکشم و…
شاید اینطوری همه بفهمن منی که می تونستم جور دیگه ای رفتار کنم فقط و فقط بخاطر عمل غیر انسانی و به دور از احساسات بچه شیعه ها ناچار به عکس العمل اینگونه شدم. ایشالا که اشتباه نمی کنم.

خدایا به حق این روزهای مبارک ماه شعبان که سراسر عید و شادیه همه جوون ها رو عاقبت خیر کن، شاید تو دعاشون قدری یاد من هم کردند.

این نوشته در عمومی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.