دو راهی امتحان

مدتی هست که یه دو راهی می‌بینم! که یه تفسیر ساده‌اش یه انتخاب هست بین خودم و خدا، اما تفسیرهای پیچیده‌ای هم داره که نمی‌تونم بنویسم‌شون، تو این روزهای مبارک این قدر نشونه دیدم برای انتخاب راهی که منتهی به خداست که دیگه بیشتر از این میخواستن نشونه بهم نشون بدن باید می‌اومدن میزدن تو گوشم و میگفتن اون راه رو برو! اما اون تفسیرهای پیچیده‌ای که میگم نمیشه نوشت‌شون، رهام نمی‌کنند و انگار دست و پام زنجیر شده،‌ مثل آدمی شدم که می‌دونه راه درست و غلط کدوم اما مدام داره توجیه میکنه که از راه غلط بره و در عین حال هم هی براش نشونه میاد که راه درست کدومه! از یه طرف اینکه این قدر دست و پام زنجیر داره عذابم میده و از اون طرف توان حرکت رو ازم گرفته و عمیق که فکر میکنم می بینم وقتی تو گذشته تو مسائل کوچیک بین خودم و خدا، خودم رو انتخاب کردم، اصلا عجیب نیست که حالا تو مسائل بزرگ هم گیر کنم و نتونم راه درست رو برم…
خدا کنه زود بتونم خودم رو تکون بدم و از دست این زنجیرها آزاد بشم،‌ اگه نه اصلا بعید نیست که به زودی با انتخاب هایی که میکنم اوضاع خراب و خراب تر بشه و زنجیرها بیشتر و بیشتر ….
«اَللّهُمَّ لاتَجعَل الدُّنیا اَکبَرَ هَمِّنا»
برام دعا کنید …

این نوشته در دل نوشته, عمومی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.