انسان عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. یحیای داستان ما اما گزیده شد، تا باور نکنیم حرفها و قسمهایش را، ناراحتیاش را، استعفای صوریاش در 90 را و …
کورسوی امید هواداران میلیونی پرسپولیس که پس از عملکرد فاجعهآمیز در لیگ فقط به جام حذفی دلخوش کرده بودند، خاموش شد.
چشم را بر روی منطق نمیبندیم. نمیگوییم که در ضیافت پنالتیها شانس دخیل نیست، اما همه کاسه کوزهها را هم نباید سر پنالتی شکست. آقا یحیی! در زندگی لحظاتی وجود دارند که از مجموع تمام عمر آدمی با ارزشترند، لحظه مهم زندگی دیروز تو فینال جام حذفی بود اما تو نخواستی کارنامهات را به دست راستت بدهند حالا تو ماندهای و سیلی از انتقادهای قهرآلود و بی توجهی به موفقیتی که در نیم فصل دوم با پرسپولیس رقم زدی.
کسی به یاد ندارد که چه پرسپولیسی را در چه ردهای تحویل گرفتی و به رده ششم رساندی. سرنوشت انسان را لحظهها رقم می زنند و تو لحظه را باختی.
به تصمیمهای فنیات کاری نداریم. به تعویضهایت، به ترکیب تیمات و به انتخاب پنالتی زنهایت. کافیست خودت سرت را دور آزادی و جمعیت صدهزار نفریاش بگردانی. چند لحظه در چشمان مهدی خیره شوی تا بفهمی عصر یک شنبه ای غمگین و تاریک چه بر سر تیم آمد.
مهدویکیا را در برنامه نود که دیدیم و اشکهایش را، دلمان گرفت از این همه کج سلیقگی، از این همه بی انصافی. اما حرفهایت دل هواداران را آرام کرد. باور کردیم صحبتهایت را، استعفای شفاهیت را. قسم غلیظهات را که به فکر شأن مهدوی کیا بودی و فکر نمی کردی این گونه میشود. باور کردیم و البته امیدوار که دیگر چنین اتفاقی تکرار نمیشود. حالا چهره مظلومانه و قدمهای سنگین مهدی را دور آزادی میبینیم و دیگر باور نمیکنیم.
باور نمیکنیم که مهدی به دلیل مسائل فنی دقیقه 116 وارد زمین شد. باور نمیکنیم کسانی که در تمام 120 دقیقه در زمین عملکردی زیر صفر داشتند، از کیای فوتبال ایران بهتر بودند. دو سانتر فوق العاده خطرناک و دو موقعیت مهم گلزنی در تنها سه دقیقهای که بازی کرد، نمیگذارد که باور کنیم.
یحیی گلمحمدی از یک سوراخ دوبار گزیده شدی. حالا کسی یحیی دوستداشتنی و اشکهایش در بازی ایرلند را به خاطر ندارد. نام تو گره خورد با خداحافظی مهدوی کیا و کم لطفی که در حق او نه یک بار که دو بار انجام دادی. حق مهدی که برای روحیه دادن به تو و تیمت از وداع با مادرش گذشت این نبود.
وقتی در جلسه خصوصیات با مهدویکیا به او اعلام کردی که از نظر فنی نیازی به او نداری، ما که میدانستیم در تیمت چه خبر است، اما هر کس که نمیدانست گمان میکرد مسی و رونالدو را در تیم داری که به “مهدی” محبوب مردم بازی نمی رسد. دیدیم بازیکنان فنیات را که در طول 120 دقیقه جز توپ لو دادن و محو سپاهان شدن کاری انجام ندادند.
حالا به جای مصاحبه نکردن و سکوت حداقل میتوانستی پاسخ بدهی که “کیا” را نیمکت نشین “کیها” کردی؟ اگر کسی مهدی را ندیده بود با جدیتی که تو درباره ناآمادگیاش حرف زده بودی، گمان میکرد یک بازیکن 40 ساله چاق و ناآماده میخواهد از فوتبال خداحافظی کند. موشک اما همچنان تیز و سریع بود و خطرناک، اگر ترمزش را تو نمیکشیدی!
نمی دانیم چه کردی. نمیدانیم با مهدی چه کردی که دیگر حاضر نیست حتی مقابل هامبورگ و دوستان قدیمیاش بازی کند. بازیکنی که باید با غرور و افتخار سرخود را بالا بگیرد به لطف تو دیگر حاضر نیست دقیقهای دیگر لباس سرخ را بر تن کند. داستان فقط مهدی نیست. کریمی چرا میگوید «من و مهدی می رویم دنبال کارمان و پرسپولیس را به دایههای مهربانتر از مادر میسپاریم»؟
مهدوی کیا مرد بود، چیزی فراتر از مرد. که اگر نبود درخواستت را برای حضور چهار دقیقهای در زمین اجابت نمیکرد. همه چیز حالا به پای تو نوشته شده. سلطان پاس گل آسیا که باید با بهترین شکل از فوتبال خداحافظی میکرد، با آنچه خواست و اندیشه تو در زمین رقم زد، غریبانه رفت. گامهای مهدی را کسی دنبال نکرد، روی دوشی قرار نگرفت. گذشت زمانی که صدمتر را عین موشک می دوید، حالا صدمتر زمین فوتبال برای او طولانیتر و سنگینتر از همیشه است. حتی سنگینتر از بی مهری و کج سلیقگی تو.