خواب شیرین پر از توهم

شب گذشته، شب تلخی بود.
یک شب تلخ نه فقط برای فوتبال، بلکه تلخ تر از زهر برای مدیریت ایرانی، برای فرهنگ ایرانی، برای رسانه ایرانی و افکار عمومی!

باخت استقلال برای من تلخ نبود چرا که فوتبال است و نتایج در آن بر اساس معیارهای متفاوتی رقم می‌خورد، به لحاظ فنی قصد ورود به بازی را ندارم چون درد را جای دیگری دیده ام.

سوال اساسی اینجاست؛
اتفاقات اینچنینی در رویدادهای بین المللی نشان از چه چیزی دارد؟

آیا وقت آن نرسیده بیدار شویم یا بهتر بگویم وقت آن نرسیده بالانشین ها بیدار شوند تا کی خود را به خواب خواهند زد !؟

این تلخ تر از زهر است که سالهاست با دیدن چنین نتایجی بازهم پیشرفت نکردیم اصلاح نشدیم، پیشرفت در چه چیزی؟
در نظام آموزشی مربیان! در امکانات! در زمین چمن! در درک سبک بازی! در نیازسنجی های دقیق حرفه ای تیمی! در تربیت و به کارگیری حرفه ای بازیکنان! در بستن کادری مجرب و حرفه ای نه بر اساس باندهای دوستانه! و …

کاش به جای واردات اینهمه کالای چینی، «مدیر» وارد می‌کردیم!
مدیری متعهد، کاربلد و با وجدان!

گویا بی بند و باری راهبردی در هدایت ورزش کشور بویژه فوتبال اینقدر عادی شده است که دیگر کسی قصد پرداختن به عمق مسائل را ندارد و چه سیبلی بالاتر از فوتبال پایه و مربیان زحمتکش پایه که اولین محکومان بی لیاقتی های بالا نشینان هستند!

ما فرهنگ را باختیم چون جایی خواندم یک پیشکسوت به تیم حرفه ای تر «العین» از واژه زشت و نژاد پرستانه «ملخ خور ها» را استفاده کرد.

ما فرهنگ را باختیم چون در ورزشگاه العین روی بنرهایی نوشته بودند ما جوانمردانه فوتبال بازی می‌کنیم و میهمانمان را با سنگ و فحاشی بدرقه نمیکنیم.

ما فرهنگ را باختیم وقتی گزارشگر بازی جملاتی پوچ و بی محتوا به خیال خود در جهت آرام سازی افکار عمومی می‌گوید.

ما باختیم وقتی قحطی کارشناس فوتبال داریم و آرش دیروز ، متخصص امروز دعوت می‌شود تا حداقل مربیان و مخاطبان هیچ چیز نیاموزند.
از تُن صدایش بگوییم یا چهره رنگ پریده اش؟

و ما فقط بازی را نمی‌بازیم بلکه مدام در باخت های بزرگتر هستیم، عزت‌مان، صداقت‌مان، جوانان مان و آینده ملی مان را روز به روز در حال باختنیم اما واقعا چرا بیدار نمی‌شوند؟

چرا تیم های ملی پایه تبدیل به جایی برای دوستان شده و بین خود تقسیم می‌کنند؟

چرا با اینهمه پتانسیل در بین جوانان ایرانی ما باید خوشحال باشیم که در جام جهانی گل اول را زده ایم ولی ناراحت نباشیم از اینکه نتوانستیم صعود کنیم؟

اینها تلخی های زهرداری هستند که باخت ۶ بر یک استقلال در بین آنها شیرین است.

نه گوش شنوایی هست و نه امیدی برای ایجاد بستری شایسته برای مربیان و مدیران شایسته جوان و تحصیلکرده که اتفاقا مسئولیت پذیرند و می‌شود از آنها حساب و کتاب کرد و پاسخ خواست!

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم

 

به نقل از کانال دکتر رضا شجیع

این نوشته در عمومی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.