تصویر خداحافظی احساسی پگاه نوری از فوتبال در آغوش برادرش، یکی از زیباترین تصاویر ثبت شده از فوتبال بانوان ایران باشد؛ پگاه نوری روز گذشته پس از پایان دیدار ملوان و زارع باتری سنندج، چهار گوشه زمین را بوسید تا پس از ۱۸ سال از زمین فوتبال کنار برود.
«هر آغازی، یک پایانی دارد»؛ این جملهای بود که پگاه نوری صحبتهایش را با آن آغاز کرد و سپس حرفهایی زیبا و احساسی را درباره حمایتهای پژمان نوری از خودش در مسیر فوتبال به زبان آورد؛ او در این مصاحبه از برادرش به عنوان قهرمان زندگیاش نام برد و گفت همیشه دوست داشته مثل پژمان خسته و گِلی به خانه برگردد.
پگاه حالا در ۳۵ سالگی از زمین فوتبال کنار رفت و در شرایطی که آکادمی ملوان را با حضور دختر ۱۲ سالهاش هدایت میکند، قصد دارد از سال آینده روی نیمکت تیم بانوان ملوان حضور داشته باشد.
ویالی با اینکه فوتبالیستی درخشان بود ولی هرگز خاکی بودن را فراموش نکرد تا جایی که در دوران بازنشستگی دربارۀ دوران فوتبالیاش گفته بود: «من مهاجمی خوششانس بودم.» ویالی نمیخواست دربارۀ بیماریاش صحبت کند ولی به این امید که شاید روایت سرسختی و تسلیم ناپذیریاش بتواند به دیگران کمک کند با آلدو کازولو، روزنامهنگار کوریره دلاسرا، مصاحبهای انجام داد و گفت: «ای کاش یک روز کسی به من نگاه کند یا به من فکر کند و بگوید بهخاطر تو بود که تسلیم نشدم جانلوکا.»
مصاحبه قرار بود دربارۀ کتاب زندگینامه ویالی باشد. لوکا ویالی در دوران فوتبالیاش همیشه فوتبالیستی خاص بود. در زمان مصاحبه کتاب ویالی هنوز چاپ نشده بود ولی او به روزنامهنگار کوریره دلاسرا گفت که علاوهبر فصلهای متعددی که دربارۀ دوران فوتبالی است یک فصل هم به بیماریاش اختصاص دارد. بیماریای که تا آن روز حتی خانوادۀ جانلوکا از آن اطلاع نداشتند.
وقتی خبرنگار ایتالیایی برای هماهنگی با ویالی تماس گرفت او بههیچوجه حاضر نبود در مصاحبه دربارۀ بیماریاش صحبت کند. اما بعد از چندین تماس و اصرارهای خبرنگار او سرانجام پذیرفت به شرطی که هیچ اطلاعات مشخصی دربارۀ وضعیتش در نبرد با سرطان منتشر نشود.
ویالی در این مصاحبه میگوید: «دلم میخواست در زندگیام با این ماجرای وحشتناک روبهرو نشوم ولی خب، ممکن نبود. من این را تنها یکی از مراحل زندگیام میدانم که باید با شجاعت با آن روبهرو بشوم. میدانستم سخت است. بهخصوص صحبت کردن دربارهاش با دیگران و خانوادهام. کسی دلش نمیخواهد عزیزانش را آزرده کند. پدر و مادرم، برادرها و خواهرم، همسرم، کاترین، و دخترهایمان، اولیویا و سوفیا. آدم اینجور وقتها احساس شرمندگی میکند، چون فکر میکند ناراحتی خانوادهاش تقصیر او است. من زیر پیراهنم گرمکن میپوشیدم تا کسی متوجه نشود لاغر شدهام. دلم میخواست آنها ویالیای که همیشه میشناختند را ببینند.»
خبرنگار کوریره میگوید در جریان مصاحبه هرازچند گاه مصاحبه متوقف میشد و او برای راه انداختن دوباره ویالی مجبور میشد به سالهای فوتبالیاش برگردد. به اوایل دوران فوتبال ویالی، زمانی که او شیفتۀ رئیس سامپدوریا بود و به همین خاطر به درخواستهای یوونتوس آنیلی، میلان برلوسکونی و ناپولی مارادونا نه گفته بود.
ویالی میگوید مونتاوونی، رئیس باشگاه سامپدوریا، را آنقدر دوست داشت که هر وقت از دفترش بیرون میآمد احساس میکرد، روی آب راه میرود. رئیس وقت سامپدوریا دو ستارهاش ویالی و مانچینی را آنقدر دوست داشت که حتی اسم سگهایش را جانلوکا و روبرتو گذاشته بود! آنها در کنار هم برای اولین بار و تنها بار با سامپدوریا فاتح اسکودتو شدند، به فینال جام اروپا رسیدند و در ومبلی مقابل بارسلونا در وقتهای اضافه ۱-۰ شکست خوردند.
جانلوکا سپس به یوونتوس میرود و با بیانکونری در استادیوم اولیمپیکوی رم فاتح چمپیونزلیگ میشود. او دراینباره گفت: «بینهایت خوشحال شدم. بار بزرگی از روی دوشم برداشته شد. در همان استادیومی که در جام جهانی ۹۰ مقابل آمریکا یک پنالتی از دست دادم، در استادیومی که مقابل رم پایم شکست. آن شب میدانستم این آخرین شانس من برای قهرمانی در چمپیونزلیگ است. میدانستم اگر موفق نشوم همیشه به یاد آن شب کابوس خواهم دید.»
ویالی درباره یوونتوس با غرور و افتخار صحبت میکند: «وقتی پیراهن یووه را میپوشید وزنش را احساس میکنید. دلتان میخواهد وقتی پیراهن را به جایش در رختکن برمیگردانید حتماً آن را تا کنید و کمی بالاتر از قبل بگذارید.» بااینحال جانلوکا از انتقاد از رسوایی کالچیوپولی خودداری نمیکند. او دراینباره گفت: «آن یووه اگر به قوانین احترام میگذاشت، میتوانست از ۱۰ اسکودتوی آن دهه، دستکم ۶ تا ۷ بار قهرمان شود. ولی رئیس طمع کرد و خواست هر ۱۰ اسکودتو را ببرد و همه چیز را خراب کرد.»
ویالی ولی در جامهای جهانی هرگز شانس نداشت. او در جام ۸۶ مکزیک جوانتر از آن بود که به تیم ملی دعوت شود و در جام جهانی ۹۰ هم آمادگی کافی نداشت. او دراینباره گفت: «اسکیلاچی میتوانست هر کاری که فکرش را بکنید انجام بدهد. من در مقابل او هیچ بودم.» جانلوکا به دلیل اختلافش با آریگو ساکی وقتی برای جام جهانی ۹۴ آمریکا به تیم ملی دعوت شد این دعوت را نپذیرفت. او دراینباره گفت: «البته اشتباه کردم. پیراهن لاجوردی را هیچوقت نباید رد کرد.»
جانلوکا ویالی مردی بزرگ بود که هیچگاه تواضع را فراموش نمیکرد. او در این مصاحبه به خبرنگار کوریره گفت: «من یک مهاجم خوششانس بودم. همیشه سعی میکردم به مانچینی، زولا، باجو و دلپیرو برسم.»
بعد از این بحثهای فوتبالی خبرنگار بالاخره موفق میشود، صحبت را بار درگیر به بیماری بکشاند. به جراحی، شش ماه شیمیدرمانی، و شش هفته پرتودرمانی. او از ویالی میپرسد آیا در روزهای سخت مبارزه با بیماری فکرش را میکرده که بتواند بر آن پیروز شود. جانلوکا در پاسخ گفت: «مهم برنده شدن نیست. مهم این است که چه چیزی را پیروزی میبینید. ده درصد زندگی اتفاقهایی است که برایمان میافتد و نود درصد به این برمیگردد که ما با این اتفاقها چطور روبهرو میشویم. امیدوارم داستان من بتوانند به دیگرانی که با این شرایط روبهرو هستند کمک کند تا با مشکلشان به شکلی درست مواجه بشوند.»
ویالی میگوید حتی اگر یک بار تسلیم بشوید به تسلیم شدن عادت خواهید کرد. او گفت: «امیدوارم یک روز کسی به من نگاه کند یا به من فکر کند و بگوید بهخاطر تو بود که تسلیم نشدم جانلوکا.» شکی نیست بهترین کار برای ادای احترام به یاد و خاطره جانلوکا ویالی هرگز تسلیم نشدن است.
تصمیمهای رونالدو در چند هفته اخیر باعث عصبانیت مدیر برنامه او و قطع ارتباط این دو نفر شده که بسیاری آن را وفادارانهترین ارتباط بین یک مدیر برنامه و یک بازیکن میدانستند.
اواسط ماه نوامبر سال گذشته میلادی بود که کریستیانو رونالدو با وجود مخالفت مندس تصمیم گرفت در مصاحبهای با پیرس مورگان شرکت کند و اظهارات عجیبی را درباره اریک تنهاخ، ساختار باشگاه منچستریونایتد و مدیران این باشگاه به زبان بیاورد.
مندس ماهها تلاش کرده بود تا باشگاهی در سطح اول اروپا پیدا کند که حاضر به جذب کریستیانو باشد و میدانست که فقط یک گزینه وجود دارد: منچستریونایتد. او میدانست که اگر این در بسته شود، در دیگری باز نخواهد شد.
رونالدو و مندس مدتی بود که درباره بعضی از اتفاقات اختلاف نظر داشتند. این مدیر برنامه پرتغالی درک درستی از شرایط در زمان جدایی این بازیکن از یوونتوس داشت اما رونالدو حاضر نبود با نقش دوم یا رقابتی کمتر از لیگ قهرمانان کنار بیاید.
جدایی اوله گونار سولسشر و حضور رالف رانگنیک باعث شد که این واقعیت شوکه کننده با سرعت بیشتری خودش را نشان دهد و رفتارهای نادرست رونالدو که بیشتر آنها هرگز علنی نشد هم بیشتر شود اما مندس همیشه بهانهای برای انتقاد از یونایتد پیدا میکرد.
این شرایط در زمان حضور تنهاخ نیز ادامه پیدا کرد و رونالدو حاضر به پذیرش این مربی هلندی نبود اما تفاوت آنها در این بود که او با شدت بسیار بیشتری نسبت به رانگنیک به این شرایط واکنش نشان داد و این از تحمل رونالدو خارج بود.
در آن زمان مندس بود که تصمیم گرفت بهترین گزینه برای رونالدو پیوستن به النصر است اما وقتی رابطه با یونایتد تیره و تار شد، رونالدو دیگر به این باشگاه عربی فکر نمیکرد. او باور داشت که مندس اشتباه میکند و با وجود عدم حضور در پیش فصل، تنها شش بار حضور در ترکیب اصلی از ماه سپتامبر، زدن تنها سه گل، باز هم میتواند جام جهانی بسیار خوبی را سپری کند و دوباره اروپا را شیفته کند.
این اتفاق رخ نداد. او نمایشی معمولی در جام جهانی داشت و بدتر از آن رفتارهایش در یونایتد را تکرار کرد. بازیکنان و فدراسیون فوتبال سعی کردند شرایط را مدیریت کنند اما کاپیتان مدام ناراحتیاش را نشان میداد، مانند پس از بازی برابر کره جنوبی که همه چیز واضح شد و این جا بود که ریکاردو رگوفه وارد کار شد. رگوفه کارش را به عنوان نماینده نایکی در پرتغال آغاز کرد و توانست اعتماد تیم ملی و رونالدو را به خوبی جلب کند. او کم کم پیش رفت تا به یکی از کارمندان این بازیکن تبدیل شد و در عین حال ارتباطش را با تیم ملی پرتغال حفظ کرد.
پس از ناکامی در جام جهانی، رونالدو بلافاصله از رفوگه خواست تا با النصر تماس بگیرد و متوجه شد که آیا پیشنهادی که به مندس ارائه کرده بودند هنوز پابرجاست یا خیر. خبری از پیشنهادهای اروپایی نبود و پیشنهاد باشگاههای پرتغالی جذاب نبودند.
اعلام خبر رسمی جذب او توسط النصر و بیانیهای از سوی کریستیانو با این مضمون که تمام قلههای افتخار در اروپا فتح شده است در واقع پایان کار او در سطح اول فوتبال به بدترین شکل ممکن و در عین حال ارتباطش با مندس بود.
حالا حتی حق انتشار عکس این بازیکن که تا پیش از این متعلق به یکی از شرکتهای مندس بود در اختیار رفوگه قرار گرفته است. این اتفاق نشان داد که حتی بهترین برنامهریزیها هم محدودیتی دارد. هرچند، بسیاری در آژانس مدیریتی مندس از مدتها قبل معتقد بودند که رونالدو در نهایت راهی کشورهای عربی خواهد شد.
لوتار ماتیوس با انتشار یادداشتی در نشریه بیلد، به دلایل حذف زودهنگام ژرمن ها پرداخته است.
گرچه به نظر می رسید شرایط تیم ملی آلمان زیر نظر هانسی فلیک متحول شده، اما مانشافت در جام ۲۰۲۲ نیز نتوانست نمایش قابل توجهی ارائه دهد و مانند دوره قبل، خیلی زود با تورنمنت وداع کرد. حالا لوتار ماتیوس که در قطر حضور داشت، به بررسی چرایی این نتایج و البته دورنمای تیم ملی آلمان پرداخته است.
لوتار ماتیوس نوشت: “حذف تیم ملی کشورمان در جام جهانی قطر دردناک است. من اذیت شدم، زیرا می توانست این اتفاق رخ ندهد و انگار چیزی شبیه به خودزنی بود. همه افراد دارای مسئولیت، از فدراسیون تا مدیران و سرمربی و البته بازیکنان، اشتباهات بسیار زیادی مرتکب شده اند. اکنون باید این اشتباهات مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و بی رحمانه با آنها برخورد شود.
البته من هنوز فکر می کنم که هانسی فلیک باید سرمربی تیم ملی بماند و جایگزین بهتری برای او نمی بینم. او تنها ۱۶ ماه است که بر سر کار آمده و بهترین شرایط برایش مهیا نشده است. باید روی این مسئله کار کرد. من متقاعد شده ام که او می تواند تیم ملی آلمان را به سمت آینده ای بهتر هدایت کند. هانسی از توانایی لازم برخوردار بوده و به اندازه کافی از خود انتقادش می کند تا از اشتباهاتش درس بگیرد. اما او نیز در سراسر جام جهانی بخشی از زنجیره ای از اشتباهات بود که باعث دومین حذف متوالی در دور مقدماتی شد.
بیایید از فدراسیون شروع کنیم. آنها نتوانستند محیطی ایجاد کند که در آن شانس موفقیت زیاد باشد. چگونه ممکن است که آنها موفق به حل مشکلات قبل از سفر نشوند؟ چرا همه مسئولیت به عهده بازیکنان گذاشته شده است؟ چرا به جای تمرکز ۱۰۰ درصدی روی این بازی مهم، آنها باید دهان خود را در عکس تیمی قبل از بازی ژاپن بپوشانند؟ فدراسیون با سهل انگاری نتوانست تصمیم درستی در زمان مناسب بگیرد و کاری کند فوتبال در کانون توجه قرار داشته باشد.
وقتی هنگام تساوی ۱-۱ مقابل اسپانیا در استادیوم بودم و در VIP می بینم که بعد از این همه جنجال با فیفا، برند نوئندورف در حال صحبت با جیانی اینفانتینو بوده، می خندد و با او عکس می گیرد، از خودم می پرسم او چقدر از صلاحیت لازم برای ریاست فدراسیون برخوردار است؟
برویم سراغ الیور بیرهوف که به درستی مورد انتقاد قرار می گیرد. مدیر فنی تیم ملی آلمان در درجه اول مسئول ایجاد شرایط برای موفقیت است. اما در پنج سال گذشته، نتایج خوب نبوده است. پس باید بپرسید که آیا هنوز هم نیازی به ادامه همکاری وجود دارد یا نه؟
پس از انتخاب اشتباه محل اقامت در چهار سال پیش در روسیه، آیا واقعا درست بود که دوباره در قطر بیش از صد کیلومتر دورتر از محل برگزاری مسابقات جام جهانی هتل بگیرید؟ و چرا همسر و خانواده بازیکنان اینقدر زود به قطر آمدند؟ من فکر می کنم که این امر باعث تشکیل گروه های کوچک درون تیمی شد، زیرا همه بازیکنان که متاهل و بچه دار نیستند، پس حواس پرتی درون تیم خیلی زیاد بود.
از سوی فدراسیون همیشه باید محیطی آرام و شاد فراهم شود و این هارمونی برای هانسی فلیک نیز مهم است. این اتفاق رخ نداد؟ من این تصور را داشتم که تیم ما سرحال و سرزنده نیست.
دلم برای آن انرژی درون تیمی تنگ شده بود، شوری که تیمهایی مانند آرژانتین، برزیل و مراکش در قطر در زمین نشان میدهند. شما باید خود را فدای کشور و تیم کنید. بازیکنانی که همدیگر را به سمت جلو سوق داده و گاهی اوقات وقتی همه چیز خوب پیش نمی رود، آشکارا حرف خود را بزنند.
اما هواداران نیز اینجا غایب بودند. همه تیم های دیگر اینجا دهها هزار نفر حامی داشتند، اما آلمانی ها به هر دلیلی به ندرت به قطر آمدند. شما هنوز این احساس را دارید که فدراسیون و تیم ملی یک دایره بسته هستند که در آن نظرات و دیدگاه های دیگر پذیرفته نشده و مورد استقبال قرار نمی گیرد.
من نمیخواهم بگویم خواستار بازگشت ماتیاس سامر به فدراسیون هستم، اما افرادی مانند او به تیم ملی کمک زیادی میکنند. صرفا به این دلیل که چنین فردی می تواند نقاط محرکی را در تیم تعیین کرده و تاثیرگذار عمل کند، به عنوان مثال در بحث های بین بازیکنان بدون حضور سرمربی. ظاهرا بیرهوف نمی تواند یا نمی خواهد این کار را انجام دهد.
سرانجام به هانسی فلیک و تیم برمی گردم. از اشتباهاتی که در اینجا رخ داده است، می توان نتیجه گرفت که چه چیزهایی باید اصلاح شود. پایان تلخی بود، زیرا ما بازیکنان بسیار با استعدادی داریم. حتی بازیکنانی در کلاس جهانی مانند آنتونی رودیگر، ایلکای گوندوگان و ستاره های بایرن. این شکست به خاطر کمبود استعداد و توانایی فوتبالی نبود. ما از اسپانیا عقب نیستیم و در جریان تقابل دو تیم این موضوع را دیدیم.
تیم ملی آلمان بهتر از چهار سال پیش بازی کرد. اما ۲۰ دقیقه ضعیف مقابل ژاپن، اشتباهات فردی آشکار در دفاع و عدم تمرکز، در پایان به قیمت عدم صعود ما تمام شد. مقابل کاستاریکا ۳۲ شوت به سمت دروازه داشتیم و با ثبات بیشتر می توانستیم بارها به گل برسیم.
در آینده هانسی باید به وضوح نظرات خود را بیان کند. رودیگر در خط دفاع مرکزی، کیمیچ شماره شش و جمال موسیالا شماره ۱۰٫ سانه و گنابری نیز در دو سمت. همچنین ما بازیکنان جوان خوبی که مانند کریم آدیمی و یوسف موکوکو داریم که می توانند در پست مهاجم نوک قرار گیرند. با این حال من شک دارم که آیا آلمان برای یورو ۲۰۲۴ در خانه آماده هستند یا نه . راه درازی برای بازگشت تیم به بالاترین سطح وجود دارد.
روزنامه گلوبو برزیل، با انتشار مقالهای به یک سوال مهم در فوتبال پاسخ داده است؛ چرا بعضی از تیمها، همیشه قدرتمندتر از سایرین هستند؟
برزیل، آرژانتین، فرانسه و اسپانیا در فوتبال قدرتمند هستند. چین، اندونزی و کوبا اما تیمهایی هستند که در بین ضعیفترین کشورها، طبقهبندی میشوند. پرتغال و اروگوئه، علیرغم اینکه مساحت چندانی ندارند، ستارههای بزرگی تولید میکنند اما از طرف دیگر، آفریقای جنوبی و ترکیه در پرورش ستارههای بزرگ جهانی مشکل دارند. در حالی که جام جهانی را دنبال میکنیم، این سوال در ذهن ما روشن میشود که چرا برخی از کشورها، تیمهایی با شانس قهرمانی میسازند و برخی از تیمها در صورت صعود به دور حذفی جام جهانی، جشن ملی برگزار میکنند؟
* شاخص درآمد سرانه بالا، موفقیت در جام جهانی را تضمین نمیکند. کافی است ببینیم که در همین جام جهانی، سنگال با شرایط مالی پایینتر از متوسط، قطرِ ثروتمند را حذف میکند. علاوه بر این، برزیل با سابقه پنج بار قهرمانی در جهان، از نظر اقتصادی، سطحی بسیار پایینتر از آمریکا دارد که هرگز به نیمه نهایی این مسابقات نرسیده است.
* شاخص توسعه انسانی سازمان ملل نیز نمیتواند توضیحی بر عملکرد خوب در جام جهانی باشد. از بین ده کشوری که در این شاخص، رتبههای بالا را دارند، فقط آلمان قهرمان جام جهانی شده؛ در حالی که برزیل در جایگاه تحقیرآمیز ۸۷ شاخص توسعه انسانی، پنج بار جام قهرمانی جهان را بالای سر برده است. میتوانید نگاهی هم به شیلی بیندازید که به عنوان کشور اول آمریکای جنوبی در این جدول، همواره در فوتبال، زیر سایه همسایگان خود در آمریکای جنوبی بوده است.
* دموکراسی چطور؟ آیا دموکراسی میتواند تعیینکننده موفقیت یک کشور در فوتبال باشد؟ در این باره فقط کافی است به کشورهایی مثل آرژانتین و برزیل در سالهای قهرمانی رجوع کنیم و جوابش را بگیریم. همچنین ایتالیای موسولینی، دو بار در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۳۴، قهرمان جهان شده است و نمونه دم دست مراکش است که با وجود صعود به دور بعدی جام جهانی، از این بابت، وضعیت چندان روشنی ندارد.
* تنوع هم میتواند به عنوان یک شاخص در این استدلال مورد بحث قرار بگیرد؛ به خصوص که تیمهایی مثل برزیل و فرانسه که از مدعیان همیشگی جام جهانی به شمار میآیند، همواره از بازیکنان متنوعی برخوردار بودهاند. با این حال چرا کانادا و آمریکا با وجود چند فرهنگی و حضور ملیتهای مختلف در این دو کشور، به جایی نرسیدهاند؟ یا مثلا آرژانتین به عنوان یکی از همگنترین ملل ساکن کره زمین، چرا باید دو تن از بهترین بازیکنان تاریخ، مسی و مارادونا را در خود داشته باشد؟ یا حتی ژاپن که فقط بازیکنان بومی دارد و از ملیت دیگری در این تیم حضور ندارند، چگونه تبدیل به بهترین تیم آسیا میشود؟بنابراین تنوع هم اگرچه یک پارامتر قابل بحث است اما نمیتواند عامل اصلی باشد؛ اگرچه به وضوح، کشورهایی مثل فرانسه، از این فاکتور بهره میبرند.
* یکی دیگر از احتمالات مطرحشده، مسئله تعصب به فوتبال است؛ هر چند باورنکردنی است اما قابل رد کردن هم نیست. اگر برزیلی یا آرژانتینی باشید، متوجه میشوید که این مسئله، تا چه حد پیشبرنده است اما در طرف مقابل شاید هیچ طرفداری به تعصب تیمهای بشیکتاش، گالاتاسرای و فنرباغچه وجود نداشته باشد اما تیم ملی ترکیه حداکثر یک تیم متوسط است. با این حال این مسئله، همواره مورد بحث و بررسی قرار گرفته و حتی در خصوص تیم ملی آلمان و حذفش از جام جهانی، امروز در صحبتهای لوتار ماتئوس، گریزی به این مسئله، زده شده بود.
* پس دستورالعمل تبدیل شدن به یکی از بهترین تیمهای جهان چیست؟پاسخ در یک واژه سه حرفی است: «سنت». رودریگو در کشوری متولد شده که لئونیداس، پله، گارینشا، زیکو، روماریو، رونالدو، رونالدینیو و نیمار را دارد و یک آرژانتینی دیاستفانو، کمپس، مارادونا، باتیستوتا و مسی را به اندازه پدر و مادر خود میشناسد. این مسئله در مورد سایر تیمهای مدعی نیز به چشم میخورد. فرانسه که از دهه ۱۹۸۰ در جمع مدعیان حضور دارد و بزرگانی مثل پلاتینی و تیگانا، دشان و زیدان و … را داشته است. حتی خود آلمان که اگرچه در دو دوره اخیر جام جهانی شرایط خوبی ندارد اما از زمانی که به خاطر میآوریم، جمعی از بهترین بازیکنان جهان را در جمع خود داشته است؛ از گرد مولر و بکن بائر افسانهای تا لوتار ماتئوس و یورگن کلینزمن و رودی فولر و دیگران. از ایتالیا هم مثال بزنیم که غیبتش در این جام، به چشم میآمد؛ تیمی که دهها قهرمان بزرگ فوتبالی را در جمع خود دارد و حتی اگر بنا بر تصادفات در جام جهانی حضور نداشته باشد اما نمیشود آن را در جمع بزرگان فوتبال جهان ندید.
پس متوجه اهمیت «سنت» در فوتبال شدید. اما سنت چگونه به دست میآید؟ پاسخش این است: «ساده نیست؛ دههها طول میکشد.»
با دریافت حکمی از سوی حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای کلباسی ریاست محترم دانشگاه راغب اصفهانی و تایید اعضای هیات امنا، آقای دکتر سعید رستمی به عنوان معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه انتخاب شدند.
به مناسبت هفته تربیت بدنی، کارگاه آموزشی تحت عنوان “داروشناسی ورزشی، استروئیدها و پپتیدها” با تدریس دکتر سعید رستمی در تاریخ ۲۷ مهر ماه در دانشگاه راغب اصفهانی برگزار خواهدشد. علاقمندان می توانند جهت ثبت نام به گروه تربیت بدنی مراجعه نمایند.