یکتا ذخیره خداوندی زمین! با تمام وجود تنها دعا کردیم که تو برگردی

نخستین شب جمعه ماه رجب بود و دلم خیلی گرفته بود به همین دلیل تلویزیون را روشن کردم و دیدم در کانال‌های مختلف درباره شبی عجیب به نام لیله‌الرغائب صحبت می‌کنند، شب آرزوها، به سراغ اینترنت و ابتدا به سراغ دانشنامه ویکی‌پدیا رفتم.

در این دانشنامه در مورد این شب نوشته شده بود: لیله‌الرغائب یا شب آرزوها به نخستین شب جمعه ماه رجب گفته می‌شود و به باور مسلمانان در این شب فرشتگان بر زمین نزول می‌کنند تا رحمت الهی را به جامعه بشری عرضه کنند.

کمی فکر کردم تا شاید میان آن همه آرزو بتوانم مهم‌ترین آن را انتخاب و آن را از خدا طلب کنم.

در همین حال و هوا بودم که صدای ملودی پیامک تلفن همراهم من را به خود آورد:

«شب آرزوهاست، بیا دعا کنیم برای آن کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست. بیا از خدا بخواهیم رنج‌های آدمی را بکاهد و آرامش او را بیفزاید.»

راستی این آرامش از کجا باید به دست آید؟13910304000040_PhotoA

در نهایت در میان آن همه آرزو به این فکر کردم که خداوند چقدر مرا دوست دارد و از من راضی است؟ چرا که با رضایت خدا من نیز آرامش پیدا می‌کردم.

اما این فکر ذهن من را به خود مشغول کرد که چگونه می‌توانم خداوند را به درستی بشناسم و برای این شناخت باز هم به سراغ اینترنت رفتم.

به کلامی از مولا علی(ع) برخورد کردم که در خطاب به «ذعلب» در بیان صفات خدا این گونه فرموده بود: « من خدایی را که نبینم، نمی‌پرستم، دیدگان با مشاهده او را نمی‌بینند؛ ولی قلب‌ها با حقایق ایمان او را می‌بینند، خدای من چنان لطیف است که لطفش به وصف در نمی‌آید و چنان عظیم است که با عظمت وصف نمی‌گردد و چنان بزرگ و کبریایی است که با بزرگی وصف نمی‌شود… دور است، نه با مسافت. قریب است، نه با نزدیک شدن، لطیف است، نه با جسم داشتن… میان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود میان او و خلقش حجابی نیست. پروردگار است، بدون اینکه خود پروردگاری داشته باشد.»

به یکباره به یاد فلسفه زیبای ملاصدرا درباره خدا افتادم:«خداوند بی‌نهایت است و لامکان و لازمان، اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود و به قدر نیاز تو فرود می‌آید و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود و به قدر ایمان تو کارگشا … ناامیدان را امید می‌شود، محتاجان به عشق را عشق می‌شود، خداوند همه چیز می‌شود و همه کس را، به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح…»

ناگهان تصمیم گرفتم جایی روم که بتوانم با خدا پیمان ببندم، تا خدا را بیشتر بشناسم.

در میان آن همه مسجد و امامزاده و مراسم‌های دعای کمیلی که سراغ داشتم گلستان شهدای اصفهان را انتخاب کردم.

شاید برای اینکه از شهدا کمک بگیرم تا هم خدا را بهتر به من بشناسانند و هم برایم واسطه شوند تا پروردگارم مرا با آن همه گناه ببخشد.

وارد گلستان شهدا شدم حال و هوای عجیبی داشت، هر که بر سر مزار شهیدی با خدای خود نجوا می‌کرد.

ناگهان به یاد یک ماه پیش افتادم، تشییع پیکر شهید احمد صداقتی آن هم پس از حدود ۳۰ سال.

من نیز در این مراسم تشییع به عنوان خبرنگار برای انتقال معارف این شهید به مردم حضور داشتم.

به همین دلیل احساس کردم که شاید به این شهید نزدیک‌تر باشم.

به سراغ مزار وی رفتم با قرائت فاتحه‌ای از او طلب کمک کردم.

به یکباره در میان افراد گوناگون حاضر، مادری را یافتم که اشک بر چشمانش جاری بود، حال و هوای وی مرا به سمت خویش جذب کرد.

با خود گفتم او همان است که می‌تواند مرا از این سردرگمی درآورد و امشب به آرزویم برساند.

به سراغش رفتم و خواستم از او کمک بگیرم اما گویا آن قدر به محبوب خود نزدیک شده بود که حاضر نشد حتی لحظه‌ای با من سخن گوید و این لحظات را از دست دهد.

در میان آن همه جمعیت طلبه جوانی را یافتم و از او در خواست کمک کردم.

او در مورد این شب و دلایل اهمیت آن با اشاره به اینکه در روایات معصومین بسیار به اهمیت این شب تأکید شده است، گفت: در این شب تمام فرشتگان به مکه رفته و به دور خانه کعبه طواف می‌کنند.

وی افزود: سپس این ملائک دعا می‌کنند که خدایا حاجت تمام مسلمانانی که در ماه رجب قرار دارند و دعا می‌کنند برآورده بفرما.

همچنین طلبه جوان تصریح کرد: خداوند نیز قسم یاد می‌کنند که من حاجت هرکسی را که امشب دعا کند را برآورده می‌کنم و به دلیل اینکه هرکس در این شب آرزویی دارد امشب به شب آرزوها معروف شده است.

وی با بیان اینکه در این گلستان شهدا بیش از ۸ هزار شهید دفن شده‌اند و قبر تک تک این شهدا قسمتی از بهشت است، ادامه داد: به دلیل اینکه روح انسان به بهشت تمایل دارد و با قرار گرفتن در چنین فضایی سعی می‌کند انسان را به این بهشت نزدیک‌تر کند من نیز برای این شب خاص به این مکان آمدم تا شاید به واسطه آبروی این شهدا آرزوی ما برآورده شود.

طلبه جوان برای اطمینان دادن به من در مورد شب آرزوها گفت: من سال گذشته در این شب آرزوهایی داشتم که در مدت کمتر از یک ماه به تمام این آرزوها رسیدم اما به تنها آرزویی که نرسیدم فرج امام زمان(عج) بود.

وی توصیه‌ای نیز به من کرد و درباره آرزوی این شهدایی که در این مکان بودند، تأکید کرد: بزرگ‌ترین آرزوهای این شهیدان حفظ این نظام و مملکت بود، مردم نیز باید برای در امان ماندن انتخابات ریاست جمهوری از فتنه‌ها، انتخاب فرد لایق این مقام و وجود آرامش در کشور را طلب کنند.

از او جدا شدم، کمی به خواسته خود نزدیک شده بودم اما باز نیاز به کمک داشتم.

به سراغ فردی که کتاب مفاتیح‌الجنان را باز کرده بود و دعا می‌خواند رفتم، شاید او نیز بتواند مرا در این راه کمک کند.

از وی در مورد مهم‌ترین آرزوهایش در این شب پرسیدم و او گفت: مهم‌ترین آرزوهای من در این شب عاقبت به خیری و سر بلند بیرون رفتن از این دنیا و سلامتی عزیزانم است.

وی در مورد اینکه چرا گلستان شهدا را برای آرزو کردن انتخاب کرده است، افزود: این شهدا هر کدام بوستانی در وجود خویش داشتند و از جان گذشتگی آنها گواه این مطلب است.

وی تصریح کرد: وجود این شهیدان مایه آرامش دل است و به اینجا آمده‌ام تا شاید شهدا شفاعت ما را بکنند.

وی ادامه داد: اکنون شاید بزرگ‌ترین آرزوی این شهدا این باشد که ما رهرو راهشان بوده و آبروی آنان را حفظ کنیم.

وی همچنین در مورد میزان برآورده شدن آرزوهایش در سال‌های گذشته گفت: شاید ما آرزوهایی داشته باشیم که به مصلحت ما نباشد اما همین که اکنون در صحت و سلامتی کامل و با سربلندی زندگی می‌کنم خود بزرگ‌ترین نعمت برای من است.

کمکم داشتم به خدای خودم نزدیک می‌شدم، خدایی که هر کس از او بر حسب شناخت خود انتظار و آرزویی داشت.

باز به سراغ شخص دیگری رفتم، این بار زن و شوهری بودند که در حال دعا کردن بر سر مزار شهدا بودند و از آنها طلب کمک کردم.

مرد درباره آرزوهایش در این شب به شفای بیماران و خوشبختی جوانان تأکید داشت.

زن نیز درباره آرزوهایش در این شب به ظهور امام عصر(عج)، شفای بیماران اشاره کرد.

وی گفت: این شهدا پاک بودند چرا که هدفشان مقدس بود و در این راه از تمام خوشی‌ها و لذایذ گذشتند و جان خود را تقدیم دین و اسلام کردند.

وی افزود: من نیز امشب به اینجا آمده‌ام تا با توسل کردن به این شهدا به آرزوی خود برسم.

وی در مورد آرزوی شهدا تأکید کرد: برپایی اسلام و پرچم آن بر فراز بلندای دنیا از مهم‌ترین آرزوهای شهیدان بوده است.

این کار برایم جالب شده بود، و کم کم مرا به آرزویم می‌رساند.

به سراغ خانواده‌ای که بر سر قبر شهیدی نشسته بودند رفتم از کودک خانواده در باره آرزویش سئوال کردم.

او نیز مهم‌ترین آرزوهایش فرج صاحب‌الزمان(عج) و سلامتی خود، خانواده و همه مردم بود.

داشتم به آن چیزی که می‌خواستم می‌رسیدم در گوشه‌ای مردی را دیدم که به همراه مادرش به این مکان آمده بود.

چهره مرد بشاش بود گویی که غم و آرزویی ندارد، به سراغش رفتم و با او نیز کمی صحبت کردم.

وی نیز در مورد آرزوهایش گفت: مهم‌ترین آرزوی من در این شب وجود نعمت سلامتی، دل خوشی و دوری از غم، و لب خندان برای همه مردم دنیا است.

وی همچنین به شوخی افزود: البته نباید از آرزوی داشتن جیب پر از پول غافل شد.

وی تصریح کرد: در دنیا سه قبرستان وجود دارد که دعاها در آن برآورده می‌شود که یکی از آنها تخت فولاد اصفهان است به همین دلیل به اینجا آمده‌ام.

وی درباره بزرگ‌ترین آرزوی شهدا به وجود آرامش امروز تأکید کرد

مادر این مرد در مورد آرزوهایی که در سال‌های گذشته داشته و به آن رسیده است، گفت: در سال گذشته از خدا طلب سفر کربلا کردم و در این مدت دو بار به سفر کربلا مشرف شدم.

وی در مورد آرزوی شهدا به برپایی اسلام و حجاب در کشور و پس از آن در سراسر دنیا اشاره کرد.

دیگر به نیمه‌های شب نزدیک شده بودم، در حال خروج از گلستان شهدا بودم که به یکباره چشمم به چهره آشنایی خورد.

نامش یوسف بود، یوسف نجفی دبیر درس معارف سال‌های دبیرستانم.

در دوران دبیرستان چیزهای زیادی از او یاد گرفته بودم، به سراغش رفتم و از او در مورد این شب سؤال کردم.

وی گفت: از نظر من زندگی انسان به میزان وجود امید و آرزو بستگی دارد و در روایات آمده است که چنانچه امید نبود هیچ مادری بچه خود را شیر نمی‌داد و هیچ عشقی به وجود نمی‌آمد.

وی افزود: امشب چه زیباست که بررسی کنیم که وجود ما به چه چیز بستگی دارد و بر اساس چه زنده هستیم.

وی تصریح کرد: به نظر من بهترین امید و آرزو در این شب خاص، آرزوی ظهور حضرت ولیعصر(عج) باشد از همه مردم می‌خواهم که از عمق وجود خویش این مطلب را آرزو کنند.

این مادر با اشاره به اینکه در دنیای امروز بشریت به نقطه‌ای رسیده است که از زندگی خسته شده و به دنبال منجی می‌گردد و دائم ندای این این (کجاست، کجاست) سر می‌دهد، ادامه داد: مانند فردایی در دعای ندبه این فراز را می‌خوانیم که «کجاست آن کسی که عزت و شرافت به خوبان بخشیده و کاخ ستمگران را نابود می‌کند؟»

وی در مورد سابقه تاریخی این شب به گرامی بودن آن نزد معصومین و سفارش و تأکید بر استجابت دعا در آن داشتند، اشاره کرد و گفت: امشب اگر کسی از روی صدق، پاکی و صفای دل خود خداوند را صدا زند و خواسته خویش را بیان کند، خداوند نیز به او عنایت خواهد کرد.

وی همچنین در مورد دلیل اهمیت این شب در میان شب‌های دیگر سال برای آرزو کردن، افزود: این مطلب به اهمیت ماه رجب ارتباط دارد چرا که رجب به معنای بارش فراوان بارانی است که پس از خشکسالی و ناامیدی کشاورز می‌بارد و به همین دلیل ماه رجب ماه امید و رحمت خداوند است.

با شنیدن این مطالب اکنون خدا خویش را کمی شناخته بودم و او را از عمق وجود می‌خواستم هر چند در آخر به این مطلب دست یافتم که:

عجب شبی است این شب آرزوها …

من تو را نمی‌شناختم

ولی تو که مرا می‌شناختی

کسی که از رگ گردن به من نزدیک‌تر است

احساس می‌کنم هنوز نیز نشناختمت!

این نوشته در عمومی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.