من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم
هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم
هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم
گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم
گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم
مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم
من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم
نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم
http://masoudrostami.blog.ir/
-
مطالب اخیر
دیدگاههای اخیر
- admin1 در سوابق و فعالیت ها
- علبخانی هستم سالن شاهین شهر در سوابق و فعالیت ها
- admin1 در تماس با من
- حمید فتاحی در تماس با من
- admin1 در سوابق و فعالیت ها
آمار سایت
استاد جدیدا نور بالا میزنی ها!
به این شعرها نمیخورین
آقای دکتر ما که نفهمیدیم شما چتون شده ولی خیلی عشقولانه مینویسین جدیدا
استاد تو رو خدا به جای اینکه این شعرها رو بگردین پیدا کنین، یه فکری به حال پروپوزال من بکنین.شهریور باید تصویب شده باشه ها.
دکتر سلام. واقعا شعر زیبا و لطیفی بود. جای تشکر داره
بسیار زیبا و لذت بخش