#ماهی بزرگ، #حوض کوچک
جمله ای از بزرگمهر در سدهء ششم میلادی نقل می شود که او علت شکست ساسانیان را این می داند که «آن ها کارهای بزرگ را به اشخاص پست می دادند و شغل های پست را به افراد بزرگ می سپردند. افراد بزرگ نسبت به شغل کوچک خود بی اعتنا شدند و اشخاص پست شایستگی کارهای بزرگ را نداشتند». قرن ها پس از بزرگمهر، دو دانشمند به نام های مارش و پری بودند که نظریهء «ماهی بزرگ، حوض کوچک» را مطرح کردند. آن ها دریافتند انداختن ماهی حوض در دریا و بلعکس انداختن ماهی دریا در حوض، عملکرد هر دو را به میزان قابل توجهی کاهش داده و آن ها را دچار تنش و استرس می کند. آن ها دریافتند که افراد به طور طبیعی تمایل دارند خود را با دیگران مقایسه کنند و احساس اینکه شخص قوی تری در اطراف آن ها حضور دارد، اعتماد به نفس آن ها را کاهش می دهد. به طور کلی آن ها دریافتند که انسان ها به طور طبیعی ترجیح می دهند یک شخص مهم در یک گروه کوچک باشند تا یک شخص معمولی در یک گروه بزرگ.
در نهایت از مجموع مطالعات آن ها و موارد مطرح شده می توان چنین استنباط کرد که فرمول شایستگی در برخی مدیران ایرانی به سمت صفر میل می کند. این بدان معناست که برخی مدیران نشسته بر مسند قدرت که از آن ها با عنوان «مدیران تصادفی» نیز یاد می شود، احتمال اینکه در انتخاب افراد زیردستشان به افراد ضعیف تر از خود رجوع کنند بیشتر است. این یعنی مدیری با نمره ۱۷، مدیری با نمره ۱۵، و او هم فردی با نمره ۱۳ را به عنوان مشاور و زیردست انتخاب خواهد کرد و در نهایت حلقه های مدیریتی در فاز اجرایی و عملیاتی به صفر خواهد رسید. از مهمترین دلایل این امر می توان به بحران اعتماد، احتمال حرف شنوی بیشتر افراد ضعیف تر، بحران امنیت شغلی و در نهایت تلاش این دسته از مدیران برای بقا اشاره کرد.
برگرفته از کانال دکتر رضا شجیع
مطلب فوق بی ارتباط با مطلب زیر که از یادداشت های استاد مجید مرتضایی از مدرسین خوب فوتبال و فوتسال استان خراسان رضوی هستند نمی باشد.
it worth a look
مربیان تصادفی
۱) مربیان تصادفی، بیشتر مربیان دیگر را « تهدید » میدانند و همواره احساس میکنند همه در صدد هستند جایگاه آنها را تصاحب کنند.
۲) مربیان تصادفی، تصمیمهای پراکنده میگیرند و روند یکسانی در تصمیمهای آنها مشاهده نمیشود ؛ گاه برای یک بخش به طرز گستردهای هزینه میکنند و گاه برای مدت طولانی، از بخشهای مهم فراموش میکنند.
۳) مربیان تصادفی، بسیار « دهن بین » هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزهی مربیگری خود ندارند،معمولاً نظرشان، نظر آخرین فردی است که از اتاق شان خارج شده است.
۴) مربیان تصادفی، « تصمیمهای تکانشی » میگیرند. به سادگی افراد را تشویق یا تنبیه کرده و گاه به سادگی پاداش میدهند یا جریمه میکنند. آنها استراتژی بلندمدت ندارند و تصمیمهای آنها غیر قابل پیشبینی است.
۵) مربیان تصادفی، به « نظام جاسوسی » بسیار علاقه مند هستند. آنها ترجیح میدهند هر یک از بازیکنان، مدام اطلاعاتی از سایر بازیکنان یا مربیان برای آنها افشا کنند.
۶) مربیان تصادفی، معیار انتخاب مربیان همکار خود را « وفاداری » میدانند و نه « تخصص » ، چرا که وجود نیروی متخصص، وجود آنها را زیر سوال میبرد اما وجود متعهدان بیتخصص، میتواند چتر حمایتی مطمئن برای آنها باشد.
۷) مربیان تصادفی، باشگاه را محل تفریح میدانند و نه محل تمرین و فعالیت ،به همین دلیل گاه مربیانی را در اطرافشان میبینی که هرگز نمیتوانی توانمندی خاصی در آنها یافته و یا دلیل خاصی برای حضور آنها بیابی.
۸) مربیان تصادفی از مربیان دیگر فاصله گرفته و خود را ایزوله میکنند..
۹) مربیان تصادفی، بازیکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند، « میبینند ». گاه بازیکنی ماهها در تمرینات دیده نمیشود. جالب اینجاست که بسیاری از همین مربیان، انتظار اول شان از بازیکنان شان، « دیده شدن » است.