برخی ها به صعود خوشبین نیستند، چراکه فکر می کنند صعود به جام جهانی، سو مدیریت ها و کاستی ها را با خود حل کرده و به بهانه ای برای بقای ساختارهای معیوب و چرخه بیمار فوتبال ایران تبدیل می شود. چه کسی است که نداند فوتبال ایران در الفبا و بدیهیات لنگ می زند و فاصله اش با استانداردهای جهانی، فاصله ای است که به سمت بی نهایت میل می کند. علی رغم این موضوع، در این نوشتار قصد ندارم به خواندن آیه های یأس و ناامیدی بپردازم و شیرینی این صعود را برای شما تلخ کنم. فوتبال ایران در مرحله ای است که فعلاً صعود پایدار به جام جهانی را به عنوان هدف اصلی و کلان خود انتخاب کرده است، هدفی که به تدریج انتظارات را بالا برده و اذهان را برای انتخاب هدف بعدی، یعنی صعود از مرحله اول بازی های جام جهانی آماده می کند. اتفاق مثبتی که یک روی دیگر هم دارد، عدم صعود به جام جهانی در هر برهه ای از زمان، فاجعه ای است که مسببانش هرگز بخشیده نخواهند شد. در اینجا قصد دارم به تشریح برخی از عوامل کلیدی موفقیت تیم ملی در این دوره از رقابت های جام جهانی بپردازم:
ثبات مدیریتی
بدون تردید اولین عامل کلیدی موفقیت تیم ملی فوتبال ایران، تحقق ثبات مدیریتی است. ثباتی که هم در بدنه مدیریتی فدراسیون و هم در حوزه مربیگری تیم مشاهده شد. آرامش، امنیت و اعتماد در یک سیستم پویا و انسان محور، فرزندان ثبات هستند و هر جا ثبات حاکم شود، زمینه برای نوآوری، خلاقیت، جوانگرایی و از همه مهمتر خطرپذیری فراهم می شود. بر اساس آمارها تا قبل از کی روش، میانگین ثبات مربیگری فوتبال ملی ایران ١۶ ماه و میانگین ثبات مدیریتی فدراسیون ٢۴ ماه ارزیابی شده است. بدین معنا که به طور میانگین هر ١۶ ماه یک سلیقه و تفکر جدید بر تیم ملی حاکم شده و هر ٢۴ ماه، زلزله ای مدیریتی، فوتبال ایران را تکان داده است. این در حالی است که در ٨ سال گذشته و به لطف قوانین و نظارت فیفا، وضعیت ثبات مدیریتی فوتبال ایران بهتر شده و نگاه کوتاه مدت آن تا اندازه ای تعدیل شده است. لازم به ذکر است که میانگین ثبات مربیگری در فوتبال پیشرفته آلمان ٨ سال و ثبات مدیریتی در فدراسیون فوتبال این کشور ١١ سال است.
رهبری کی روش
علی رغم انتقادات به جایی که به نحوه رفتار کی روش با مسئولین فوتبال ایران و بویژه مربیان ایرانی وجود داشته و دارد، هرگز نمی توان نقش او را در ایجاد نظم و بهبود ساختار مدیریتی تیم ملی فوتبال ایران نادیده گرفت. تا همین چند سال پیش کلید واژه یاغی به بازیکنان ملی پوشی اطلاق می شد که مربیان و کادر فنی تیم ملی، بنا به هر دلیلی، توان برخورد جدی و یا کنار گذاشتن آن ها را نداشتند. کی روش، نظمی در تیم ملی ایجاد کرد که یاغی ترین بازیکنان را مطیع و به قول خودش متعهد نمود. این امر، حاشیه ها را از تیم ملی دور کرد و زمینه های لازم برای ایجاد تمرکز حداکثری بازیکنان را فراهم نمود. معتقدم حاشیه و حاشیه سازی همواره پاشنه آشیل تیم ملی فوتبال ایران بوده و خواهد بود. بر این اساس، کی روش موفق شد نظم تیمی مد نظر خود را ایجاد و برنامه های خود را علی رغم منابع مالی محدود پیاده سازی کند.
لژیونرهای وارداتی
چرخه معیوب بازیکن سازی در فوتبال ایران، چاره ای برای کی روش باقی نگذاشت که در ترکیب تیم ملی از چند بازیکن ایرانی که محصول لیگ های معتبر اروپایی بودند، استفاده کند. تجربه ای که در جام جهانی پیشین هم جواب داده بود. آنها کسانی بودند که یک شبه آماده حضور در میدان های بزرگ و رویارویی با بازیکنان بزرگ بودند و در کمترین زمان ممکن می توانستند خود را با ایده ها و اندیشه های کی روش هماهنگ کنند. آن ها مثل فناوری های وارداتی، برخی خلاء های موجود در چرخ دنده های فوتبال داخلی ما بویژه در پست فوروارد را پر کردند و یک شبه و با کمترین هزینه و سرمایه گذاری، به سرمایه های کلیدی فوتبال ایران تبدیل شدند.
مربیان باشگاهی
بی انصافی است اگر بخواهیم نقش مربیان باشگاهی را نادیده بگیریم. در تیم های باشگاهی دارای ثبات، تغییر نسل به خوبی انجام شد و شاهد ظهور بازیکنانی بودیم که همین بازیکنان در اندک زمانی به مهره های کلیدی تیم ملی فوتبال تبدیل شدند. باشگاه هایی که در صورت ثبات بیشتر بویژه از منظر مدیریتی، می توانند بیش از آنچه امروز مشاهده می شود، تیم ملی را از استعدادهای جوان و بی شمار این سرزمین سیراب کنند.
در پایان، توجه به این نکته ضروری است که فرایند صعود ما به جام جهانی هنوز سیستماتیک نشده است، بدین معنا که فوتبال ایران همچنان فاقد یک سیستم عقلانی و هوشمند است. آنچه هست مجموعه ای از اقدامات و فعالیت های قائم به شخص است که احتمالاً با رفتن آن شخص به خصوص، ویران خواهد شد. امید آنکه سرخوشی صعود، ما را از پرداختن به اقدامات زیربنایی و آینده نگری غافل نکند.