امروز برام روز عزیزیه، بگی نگی یذره خوشحالم. گرچه دیروز و دیشب شرایط جسمیم خوب نبود و ناچار شدم مطابق این چند روز برم بیمارستان ولی الان خدا رو شکر یذره بهترم.این لغت” dilemma” رو اولین بار تو یه شعر فرانسوی یاد گرفتم (سال 85) ولی الان که خوب فکر میکنم می بینم اساس خلقت و زندگی انسان همین دوراهیه. شرایط زندگی خودمم همینه، همش دوراهی انتخاب. از همه سختتر و خسته کننده تر اینکه اصلا نمی تونم بد یا خوب رو تشخیص بدم و یا اینکه نمی دونم کدوم یک از این شرایط دوراهیه از طرف خدا واس امتحان من و یا اینکه کدوم یکی شرایط طبیعی زندگیه؟!!! یه دلخوری کوچیک از خدا دارم که شرایطی رو پیش آورده که نه راه برگشت دارم و نه پیشرفت. هر اقدامی هم باعث میشه یه عده ضربه بخورن و من که به هیچ وجه راضی نیستم کسی ازم دلخور باشه، الان فوق العاده تو تنگنا قرار گرفتم.
در هر حال چون نمی تونم تشخیص بدم و درست تصمیم بگیرم، می خوام فعلا هیچ کار خاصی انجام ندم و تنها با صبر پیش برم. امیدوارم اونچه که پیش میاد خیر و صلاح من باشه. “الخیر فی ما وقع”
یادش بخیر تو ماه رمضون تو اوج گرما با زبون روزه ساکهامون رو مینداختیم رو کولمون میرفتیم ورزشگاه قدس یا اون ورزشگاهه که کنارمسجد نورباران بود یا ورزشگاه اختصاصی پایه های سپاهان نزدیک صفه و… خدایی هم باعشق میرفتیم .چقدرم خوش میگذشت. اما حالا اینقدر ازجمع دوستانه مون دور شدیم که حتی کسی نیست بگه رفیقمون حالش خوب نیست و خبری بهمون بده.خودمون هم بعضی وقتا اینقدر غرق در مشکلات و روزمرگی ها میشیم که چیزهای مهمتر از یادمون میره.سعیدجان امیدوارم هرچی زودتر سالم وسلامت ببینمت.مشتاق دیدارتم
واقعا یادش یخیر آقا رضا
متاسفانه ما همه درگیر روزمرگی شدیم.انقدر مشکلات هست که دیگه دوسنانو فراموش کردیم.ولی من هنوز به یاد شما و اون روزهای خوب هستم منتها بقدری مشکلات و درگیری های ذهنی دارم که…
حسابی شرمندتم